انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: خاطره یک خبرنگار از یک شهید :
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
 
خاطره یک خبرنگار از یک شهید :
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود… روی زمین افتاد و زمزمه میکرد ..دوربین

رو برداشتم و رفتم بالای سرش

داشت اخرین نفساشو میزد

ازش پرسیدم این لحظات اخر چه حرفی برای مردم داری

با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن.عکس روی کمپوت

ها رو نکنن

گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو

با همون طنازی گفت.. آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده …


[تصویر:  4a80_najiforum_ir_1.jpg]

واقعا روحشان شاد اگر امروز شادی داریم مدیون همه شهدا هستیم...شهدایی که دست خالی

1 ماه جلوی عراقی ها ایستادن .

[تصویر:  4a80_najiforum_ir_2.jpg]

 این روز های خوش… آسان به دست نیامده اند…
روحشان شادویادشان همیشه زنده بادتصویر: images/smilies/53.gifتصویر: images/smilies/53.gifتصویر: images/smilies/53.gif
[تصویر:  4a80_najiforum_ir_2.jpg]
عالی بودتصویر: images/smilies/53.gif
لینک مرجع