انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: بحران میانسالی (Midlife crisis)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بحران میانسالی (Midlife crisis)
  
بحران میانسالی وضعیتی احساسی از شک و اضطراب است که در ان شخص به دلیل این که نیمی از دوره زندگی وی گذشته است، ناآرام می گردد.
  
این حالت معمولا بازتاب هایی از شیوه ای که شخص زندگی اش را تاکنون بدان شیوه گذرانده است را شامل می شود
و معمولا با احساسی مبتنی بر اینکه به اندازه کافی زندگی وی به سامان نرسیده و نتایج قابل توجهی از آن حاصل نگردیده، همراه است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
فرد در این حالت ممکن است، نسبت به زندگی، پیشه یا شریک زندگی خود احساس ملامت نماید و برای ایجاد تغییر در این موارد، میل قوی ای را حس کند.

همچنین این وضعیت « آغاز فردیت » - فرآیند تحقق نفس یا « خودشکوفایی »- که تا هنگام مرگ ادامه می یابد نیز هست. 

این وضعیت دربازه سنی 35 تا 45 سال معمول تر است و در مردان در مقایسه با زنان بیشتر روی می دهد. 

   
 نشانه هایی که در میانسالی روی میدهند شامل موارد زیر است: 
  
-       نارضایتی از زندگی یا سبک زندگی که امکان فراهم اوردن خوشنودی برای تمام سالهای زندگی را داشته باشد. 

-       خستگی از اشیا و افراد که مانع از لذت و کنترل مداوم در زندگی شخصی می شود. 

-       احساس مخاطره طلبی و تمایل برای انجام بعضی کارها، به طور کاملا متفاوت

-       پرسش درباره معنای زندگی و حقیقت تصمیم هایمان به طور واضح و آشکار که از سالهای قبلی زندگی شکل می گیرد. 

-       گم گشتگی درباره اینکه چه کسی هستید و یا مسیر زندگیتان به کجاست،

وجود دارد.

مراحل بحران میانسالی ·

       مرحله همرنگی:

ارائه خودمان به صورت های متفاوت و در موقعیتهای متفاوت که ماسک (پرسونا) نامیده می شود.

       مرحله تمایز: 

برداشتن ماسکی که در موقعیتهای مختلف استفاده می کنیم و همچنین حذف کردن ارزیابی هایی که ما تحت این ماسک از افراد داریم، رد کردن پوششمان (ماسکمان) حتی اگر موقتی باشد و احساس عدم یقیق وسیع درباره خود.

·       مرحله یکپارچگی مجدد: 

احساس عمیق یقیق در مورد اینکه چه کسی هستیم و سازگاری بیشتر با شخصیتی مناسب

·       مرحله تفرد:

شناسایی و یکپارچه سازی تعارض هایی که در درونمان هست و بدست آوردن تعادل بین این تعارض ها.

بزرگسالی، خاصه در حدود چهل سالگی، همراه با انتقال میانسالی و یا بحران میانسالی است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) 
این انتقال و بحران به شکلهای گوناگون و با شدت متفاوت در افراد بروز می کند و نشانه های آن عموما تغییر حرفه و شغل، تغییر باورها و ارزشها، جدایی از همسر و روی آوردن به دیگری و یا نوعی افسردگی و یاس است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) 

چنین وقایعی حاکی از تغییر از جهت گیری بیرونی، یعنی جستجو برای یافتن جایگاهی در جامعه، به سوی یک جهت گیری درونی، یعنی جستجو برای معنی بخشیدن به دنیای درونی خویش است (یونگ،1966).

این بازگشت به درون ممکن است باعث بی قراری، تردید در اهداف زندگی خویش و از دست دادن موقتی لنگرگاه خویش بشود.
شاید علت اصلی بحران میانسالی از یک سو انباشته شدن تجارب و بهتر دیدن زندگی و از سوی دیگر رسیدن به نیمه راه زندگی و نظاره سراشیب نیمه دوم زندگی و فنای نهایی باشد.

افزایش آگاهی از جوانب گوناگون زندگی معمولا در نقطه معینی به جهش و  بصیرت فکری و هویت و شخصیت تکامل یافته تری انجامد و باعث می شود که  فرد، خود و دیگران را به چشم دقیقتری ببینند و در مورد بازسازی جنبه هایی از زندگی خود برآید.

پدیده بحران میانسالی در افراد مختلف به شکلها و با کیفیتهای متفاوت بروز می کند. در برخی افراد شدیدتر و در برخی به قدری ضعیف است که گویی مساله مهمی اتفاق نیفتاده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) در واقع، زمان بروز این بحران و شدت آن کاملا وابسته به سازمان شخصیت فرد و وقایع زندگی اوست. به همین دلیل، با طیفی از شکلها و درجات مختلف بحران میانسالی مواجه هستیم. 
   
واقعیت دیگر این است که در برخورد با این بحران، همه چیز به هوشمندی و ساختار شخصیت و امکانات مقابله با رخدادهای زندگی بستگی دارد و شخصیت افراد در جریان بحران میانسالی در جنبه هایی تغییر می یابد که به هدفهای زندگی خانوادگی و اجتماعی آنان مربوط است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)

برای مثال، تاکید زنان بر مسائل مربوط به آرامش زندگی خانوادگی و تربیت فرزندان در حالی است که برای مردان جهت گیری پیشرفت شغلی و اجتماعی حایز اهمیت بیشتری است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) 
علاوه بر این، اکثریت افراد میانسال دچار مشکل ناشی از شکاف بین دو نسل می شوند. فرزندان افراد میانسال، اغلب به منظور ازدواج یا ادامه تحصیل، یکی پس از دیگری خانواده را ترک می کنند. 

روانشناسان برای توصیف این پدیده اصطلاح « آشیانه خالی (Empty Nest) » را به کار برده اند. 

نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که پدران در برخورد با این تجربه آسیب پذیرند. بدین ترتیب مجموعه ای از تجارب پیچیده و متنوع، فرد میانسال را با مشکلات روانی و جسمی روبهرو می کند که مفهوم بحران میانسالی برای توصیف این وضعیت خاص به کار می رود.

شدت و ضعف این مشکلات در ایجاد حالت بحران میانسالی نقش تعیین کننده ای دارد و این بحران یک پدیده همگانی نیست و کم و بیش به عوامل فرهنگی-اجتماعی بستگی دارد و تحول فردی و اجتماعی، در زنان و مردان میانسال کاملا مشابه نیست.

لینک مرجع