۷-۲-۱۳۹۳, ۰۱:۵۶ صبح
الهی من تو را یاری نکردم
به غیر از معصیت کاری نکردم
جوانی ام را امانت داده بودی
امانت را نگه داری نکردم
ذلیلم,مسکینم,خوار و پستم
کنار سفره ی خوبان نشستم
به جای شکر تو دیدی چه کردم
نمک خوردم نمکدان را شکستم
گذشتم من ز مرز بی حیایی
نبردی آبرویم را خدایی
میان معصیت بودم شنیدم
صدایم میکنی بنده کجایی