انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: شبهاتی در مورد این ادعا : فقط دین اسلام پذیرفته است
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پرسش:
با توجه به اينكه دين اسلام بهترين دين نزد خداوند است، آيا از اديان ديگر مانند مسيحي و يهودي نيز كسي به بهشت مي‏رود؟ آيا همه شيعيان - چه گنهكار و چه بي گناه - در آخرت به بهشت مي‏روند؟( میتوانید این آیه که مربوط به سوال است را مشاهده کنید : »»  آیه ی 19 از سوره ی آل عمران «« )
پاسخ:
قرآن و روايات به طور صريح اعلام مي‏دارد كه تنها اسلام و تشيع كه همان حقيقت اسلام ناب است از افراد پذيرفته مي‏شود و اين به معناي آن نيست كه همه شيعيان اسمي وارد بهشت مي‏شوند؛
 اما در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم مي‏شوند كه هر يك حكمي جداگانه دارند:
 يك. با اسلام و تشيع آشنا شده؛ ولي به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مي‏زنند. چنين افرادي به فرموده قرآن كريم اهل جهنم‏ اند.
 دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند؛ ولي در جهالت خود مقصراند؛ يعني، از وجود ديني به نام اسلام يا مذهبي به نام تشيع مطلع‏اند؛ ولي با وجود همه امكانات و شرايط لازم براي جست‏وجوي حقيقت اقدامي نمي‏كنند. چنين افرادي در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات مي‏شوند.
 سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيري ندارند؛ بلكه يا اصلاً به گوش‏شان نخورده يا آنكه امكان تحقيق و پژوهش براي آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)...قبول كرده و به آن عمل نموده‏اند. چنين افرادي اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مي‏دهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقت‏خواهي آنان و آنچه فكر مي‏نمودند حق است، مي ‏سنجد.
 مطالب بالا از آيات و روايات استفاده مي‏شود كه درباره آن توضيح مختصري مي ‏دهيم:
 يكم. مردم بر حسب وضع‏شان در برابر وعده و وعيدهاي خداوند متعال، به شش دسته تقسيم مي‏شوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كرده‏اند و اهل اعراف.
 مؤمنان افرادي‏اند كه به خداوند ايمان آورده‏اند و جايگاه‏شان بهشت است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
 كافران كساني‏اند كه از روي علم حق را شناخته‏اند؛ ولي به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافته‏اند. اين گروه مقصراند و جايگاه‏شان به طور حتم جهنم است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
 گروه مستضعف و مرجون الي الله نيز كساني‏اند كه داراي عذراند؛ يعني، اگر نتوانسته‏اند به دين حق بپيوندند و بدان عمل بكنند، به لحاظ تقصير يا كوتاهي كردن آنان نبوده است؛ بلكه از جهت يك سلسله عواملي بوده كه از اختيار آنها خارج بوده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) همين عوامل موجب جهل يا غفلت يا عمل نكردن آنان به دستورات دين اسلام شده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) بديهي است كه چون اين صورت، ترك به اختيار آدمي مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختيار او است، براي آدمي نه نفعي خواهند داشت و نه ضرري. مرجع كار چنين كساني خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوي كه حكمت و رحمتش ايجاب عمل خواهد كرد.
 دوم. آيات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب ياد شده، دلالت مي‏كند. خداوند در آن آيات عذر افراد را به دليل مستضعف بودن با شرايطي قبول كرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
 در آيه 106 از سوره «توبه» هم كار اين گونه افراد را به خود خداوند احاله كرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) مراد از «مستضعف» در اينجا فقر اقتصادي نيست؛ بلكه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسي به منبع هدايت است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) اين است كه در آيات سوره «نساء» جمله   (لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا)   به عنوان شرط و علت عذر براي مستضعفان ذكر شده است، از اين صفت مي‏توان دريافت كه علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است كه شامل جاهل غافل غير معاند هم مي‏شود. افزون بر اينها، آيه 286 سوره «بقره» بر همين گفته دلالت دارد؛ زيرا در ذيل آيه فوق اين مطلب آمده كه انسان، هر چه خوبي كرده، به نفع او و هر چه بدي كرده بر ضرر او است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) به طور روشن مفهوم سخن فوق اين خواهد بود كه اگر چيزي به اكتساب، يعني، آنچه مسؤوليتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤوليت براي انسان نخواهد داشت.
 سوم. به عقيده علامه طباطبايي، معناي «مستضعف» علاوه بر اينكه افراد ساكن در سرزميني را كه بر اثر نبودن دانشمند، راهي براي قرار گرفتن دين اسلام در آنجا نيست، شامل مي‏شود؛. همچنين به فردي هم كه ذهنش به يك مطلب حق منتقل نشده و فكرش به حق راه نيافته، شامل مي‏گردد؛ يعني، شخصي كه به حق رهبري نشده و در عين حال از كساني است كه با حق عناد ندارد؛ بلكه طوري است كه اگر حق برايش واضح گردد، از آن پيروي خواهد كرد؛ ولي به عوامل مختلف حق براي او مخفي مانده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) چنين كسي جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا كه آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتي هم كه نمي‏شود راهي به حقيقت يافت.
براي اطلاع بيشتر ر.ك:
الف. ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 80
ب. اصول كافي، ج 3، باب كفر و ايمان.
پ. مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص 352.


 

 
پرسش:
در سوره آل ‏عمران آيه 19 آمده است: "دين نزد خدا اسلام است" آيا به درستي اين همه مسيحي و يهودي كه امروزه در دنيا زندگي مي‏كنند، در آن دنيا از زيانكاران خواهند بود؟
آيا اين آيه نوعي برتري و تبعيض براي اسلام نسبت به ديگر اديان نيست؟
پاسخ:
آري قرآن مي‏گويد: "ان الدين عند الله الاسلام؛(1) همانا دين نزد خدا اسلام است".
نيز مي‏فرمايد: "و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه؛(2) هر كه جز اسلام ديني را بجويد، هرگز از او پذيرفته نشود."
در توضيح اين آيه شهيد مطهري مي‏گويد: اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم (در مقابل حق) است، ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان شكل آن همان دين گرانمايه پيامبر اسلام(ص) است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) قهراً كلمه اسلام تنها بر آن منطبق مي‏گردد. به ديگر سخن: لازمه تسليم خدا شدن، پذيرش دستورهاي او مي‏باشد و روشن است كه همواره بايد به آخرين دستور خدا عمل شود. آخرين دستور خدا همان است كه آخرين رسول او آورده باشد.(3)
اين سخن را كه دين اسلام، دين بر حق و تكامل يافته اديان الهي است، از دو زاويه مي‏توان مورد تحقيق قرار داد: يكي از زاويه و منظر درون ديني است، و ديگري از نگرش برون ديني، ليكن در اين جا به پاسخ از نگرش درون ديني بسنده مي‏ كنيم:
يك مسلمان با نگاه به آيات و روايات به اين نتيجه مي‏رسد كه اسلام بر ديگر اديان و مكاتب برتري دارد. اگر چه مسلمانان به حكم "آمن الرسول بما أنزل اليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله؛ پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است، و مؤمنان همگي به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏اند".(4) به تمامي پيامبران گذشته ايمان دارد، ولي معتقدند دين اسلام، دين اسلام، دين اسلام يافته آدم، نوح، ابراهيم، موسي و عسي(ع) است كه با تكميل رهنمودهاي وحياني "و تمت كلمة ربك صدقاً وعدداً؛ و سخن پروردگارت به راستي وداد، سرانجام گرفته است".(5) اين دين مورد رضاي خداوندي است "و رضيت لكم الاسلام ديناً؛ و اسلام را براي شما (به عنوان) آييني برگزيدم."(6)
بدين جهت است كه قرآن پيام آور اين شريعت را خاتم انبيا معرفي كرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) "... و لكن رسول الله و خاتم النبيين؛ پيامبر فرستاده خدا و خاتم پيامبران است".(7)
از نگاه درون ديني، پيامبران جملگي در يك مسير و پيامبر قبلي مبشر پيامبر بعدي و بعدي تأييد كننده قبلي است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) (7) آخرين آنان، برترين، و پيامش بهترين پيام‏ها است كه از آن به دين حق، در برابر اديان باطل، يا دين برتر در برابر شرايع پيشين آسماني ياد مي‏شود. در منطق قرآن اديان آسماني نداريم، بلكه يك دين است كه با مقتضيات سازمان تكامل يافته است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
به قول محمود شبستري:
يكي خط است از اول تا به آخر
بر او خلق خدا جمله مسافر
در اين ره انبيا چون ساربانند
دليل و رهنماي كاروانند
وز ايشان سيد ما گشته سالار
هم او اول، هم او آخر در اين كار
بر او ختم آمده پايان اين راه
بدو منزل شده "ادعوا الي الله"
حال با توجه به آنچه كه از اين نگرش گذشت مي‏گوييم: يك مسلمان نمي‏تواند بپذيرد، ديني غير از دين اسلام مورد پذيرش خداي بزرگ است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
به مقتضاي اين بينش مي‏گويد: جهان بيني و ايدئولوژي و نظام اخلاقي و ارزشي اسلام بر ديگر مكتب‏ها برتري دارد. اين برتري، عقيدتي و ايدئولوژي است، نه تبعيض در داوري و يا تبعيض نژادي و نبايد برتري عقيدتي را به تبعيض تعبير نمود، چون اگر مراد از تبعيض، رفتار يا داوري نابرابر نسبت به افراد بشر باشد، اين نه رفتار است و نه داوري نابرابر.
اگر مراد از تبعيض، نژادي باشد، مي‏گوييم: مسلمانان چنين عقيده‏اي ندارند كه يك نژاد خاصي به بهشت مي‏روند، بلكه مي‏گويند هر كه اعتقاد و زيستنش راستين باشد، به بهشت راه پيدا مي‏كند اگر گفته شد: فلان اعتقاد راستين است، ولي عقيده ديگر راستين نيست، به اين تبعيض نمي‏گويند. اين جا سخن در حق و باطل است، نه تبعيض و تساوي.
حال در آخرت حساب و كتاب ديگران چگونه است، مي‏گوييم: پاسخ اين سخن دقيقاً بر ما روشن نيست، ليكن خداوند معيار قرار داده و گفته است: در صورتي كه حجت بر مردم تمام نباشد، مجازات نمي‏گردند "ما كنا معذّبين حتي نبعث رسولاً؛ و ما تا پيامبري برنينگيزيم، به عذاب نمي‏ پردازيم."(8)
به مقتضاي حكم عقل و آيات و روايات افراد غير مسلمان اگر به حقانيت دين اسلام باور داشته باشند، ولي از روي عناد و لجاجت آن را نپذيرند، در قيامت معذب خواهند بود. اگر از روي عناد و لجاجت نباشد، بلكه همت به خرج نداد و اقدامي براي شناخت دين حق نكرده و بدين جهت از اسلام دور مانده باشند، عقلاً به جهت اقدام و تلاش نكردن مستحق مجازات خواهند بود. البته اين به معناي خلود در جهنم و عذاب الهي نيست اگر از روي تقصير نباشد، بلكه تلاش كرده و با اين وجود به حقانيت دين اسلام نايل نشده‏اند، اگر بر اساس رهنمودهاي عقلي و فطري كارهاي خوب و با قصد نيك انجام داده باشند، اميد است مورد رحمت خداوندي قرار گيرند. قرآن درباره اين گونه افراد مي‏گويد: "اين‏ها مستضعف هستند. و مي‏بايست به رحمت خداوندي اميدوار باشند."و ءاخرون مرجون لأمر الله؛ وعده‏اي ديگر (كارشان) موقوف به فرمان خدا است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)"
پي‏ نوشت‏ها:
1 - آل عمران (3) آيه 19.
2 - همان، آيه 85.
3 - اقتباس از مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 1، ص 277.
4 - بقره (2) آيه 285.
5 - انعام (6) آيه 115.
6 - مائده (5) آيه 3.
7 - احزاب (33) آيه 40.
8 - اسرا (17) آيه 15.
9 - توبه (9) آيه 106.


 

 
پرسش:
 اگر همه پيامبران از سوى خداوند مبعوث شده، بر حق هستند چرا در حال حاضر غير از اسلام دين ديگرى پذيرفته است؟
پاسخ:
 تمام پيامبران الهى بر حق و شريعت آنان براى امّتشان لازم العمل بوده است; ولى هرگاه شريعت پيامبرى توسط شريعت پيامبر ديگر نسخ مى شد بايد مردم به پيامبر بعدى ايمان مى آوردند و اگر ايمان نمى آوردند. ايمان آنان به شريعتهاى پيشين اثرى نداشته است; مثلا در اين زمان كه شريعت اسلام لازم العمل است آئين حضرت عيسى((عليه السلام)) توسط آئين اسلام نسخ شده است; بنابراين گرچه معتقديم كه شريعت حضرت مسيح((عليه السلام)) بر حق بوده; ولى پس از ظهور اسلام و نسخ شريعت عيسى((عليه السلام)) همه مردم بايد به آئين اسلام ايمان بياورند وگرنه طبق شريعت حضرت مسيح((عليه السلام)) اينان كافر خواهند بود زيرا حضرت مسيح خود ظهور پيامبر اسلام را نويد داده و به ايمان آوردن به وى دستور داده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) با اين وصف مسيحيان امروز كه مدعى هستند ما پيرو آئين حضرت مسيح((عليه السلام)) هستيم در اين ادعا صادق نيستند; زيرا حضرت مسيح مردم را به ايمان به پيامبر اسلام دعوت كرده است و در واقع مسلمين پيروان واقعى حضرت مسيح((عليه السلام)) هستند.
از اين رو، تمام افراد غيرمسلمان، كافر به حساب مى آيند و شايسته كيفر الهى هستند، مگر اينكه در تحقيق و پى جويى از آئين حق تقصير نكرده  آيين خود را صد در صد بر حق دانسته باشد.
لینک مرجع