۲۰-۱۱-۱۳۹۲, ۰۳:۲۵ عصر
پرسش:
با توجه به اينكه دين اسلام بهترين دين نزد خداوند است، آيا از اديان ديگر مانند مسيحي و يهودي نيز كسي به بهشت ميرود؟ آيا همه شيعيان - چه گنهكار و چه بي گناه - در آخرت به بهشت ميروند؟( میتوانید این آیه که مربوط به سوال است را مشاهده کنید : »» آیه ی 19 از سوره ی آل عمران «« )
پاسخ:
قرآن و روايات به طور صريح اعلام ميدارد كه تنها اسلام و تشيع كه همان حقيقت اسلام ناب است از افراد پذيرفته ميشود و اين به معناي آن نيست كه همه شيعيان اسمي وارد بهشت ميشوند؛
اما در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم ميشوند كه هر يك حكمي جداگانه دارند:
يك. با اسلام و تشيع آشنا شده؛ ولي به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز ميزنند. چنين افرادي به فرموده قرآن كريم اهل جهنم اند.
دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند؛ ولي در جهالت خود مقصراند؛ يعني، از وجود ديني به نام اسلام يا مذهبي به نام تشيع مطلعاند؛ ولي با وجود همه امكانات و شرايط لازم براي جستوجوي حقيقت اقدامي نميكنند. چنين افرادي در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات ميشوند.
سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيري ندارند؛ بلكه يا اصلاً به گوششان نخورده يا آنكه امكان تحقيق و پژوهش براي آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)...قبول كرده و به آن عمل نمودهاند. چنين افرادي اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار ميدهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقتخواهي آنان و آنچه فكر مينمودند حق است، مي سنجد.
مطالب بالا از آيات و روايات استفاده ميشود كه درباره آن توضيح مختصري مي دهيم:
يكم. مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعيدهاي خداوند متعال، به شش دسته تقسيم ميشوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كردهاند و اهل اعراف.
مؤمنان افرادياند كه به خداوند ايمان آوردهاند و جايگاهشان بهشت است (گردآوری : انجمن ناجی)
كافران كسانياند كه از روي علم حق را شناختهاند؛ ولي به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافتهاند. اين گروه مقصراند و جايگاهشان به طور حتم جهنم است (گردآوری : انجمن ناجی)
گروه مستضعف و مرجون الي الله نيز كسانياند كه داراي عذراند؛ يعني، اگر نتوانستهاند به دين حق بپيوندند و بدان عمل بكنند، به لحاظ تقصير يا كوتاهي كردن آنان نبوده است؛ بلكه از جهت يك سلسله عواملي بوده كه از اختيار آنها خارج بوده است (گردآوری : انجمن ناجی) همين عوامل موجب جهل يا غفلت يا عمل نكردن آنان به دستورات دين اسلام شده است (گردآوری : انجمن ناجی) بديهي است كه چون اين صورت، ترك به اختيار آدمي مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختيار او است، براي آدمي نه نفعي خواهند داشت و نه ضرري. مرجع كار چنين كساني خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوي كه حكمت و رحمتش ايجاب عمل خواهد كرد.
دوم. آيات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب ياد شده، دلالت ميكند. خداوند در آن آيات عذر افراد را به دليل مستضعف بودن با شرايطي قبول كرده است (گردآوری : انجمن ناجی)
در آيه 106 از سوره «توبه» هم كار اين گونه افراد را به خود خداوند احاله كرده است (گردآوری : انجمن ناجی) مراد از «مستضعف» در اينجا فقر اقتصادي نيست؛ بلكه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسي به منبع هدايت است (گردآوری : انجمن ناجی) اين است كه در آيات سوره «نساء» جمله (لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا) به عنوان شرط و علت عذر براي مستضعفان ذكر شده است، از اين صفت ميتوان دريافت كه علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است كه شامل جاهل غافل غير معاند هم ميشود. افزون بر اينها، آيه 286 سوره «بقره» بر همين گفته دلالت دارد؛ زيرا در ذيل آيه فوق اين مطلب آمده كه انسان، هر چه خوبي كرده، به نفع او و هر چه بدي كرده بر ضرر او است (گردآوری : انجمن ناجی) به طور روشن مفهوم سخن فوق اين خواهد بود كه اگر چيزي به اكتساب، يعني، آنچه مسؤوليتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤوليت براي انسان نخواهد داشت.
سوم. به عقيده علامه طباطبايي، معناي «مستضعف» علاوه بر اينكه افراد ساكن در سرزميني را كه بر اثر نبودن دانشمند، راهي براي قرار گرفتن دين اسلام در آنجا نيست، شامل ميشود؛. همچنين به فردي هم كه ذهنش به يك مطلب حق منتقل نشده و فكرش به حق راه نيافته، شامل ميگردد؛ يعني، شخصي كه به حق رهبري نشده و در عين حال از كساني است كه با حق عناد ندارد؛ بلكه طوري است كه اگر حق برايش واضح گردد، از آن پيروي خواهد كرد؛ ولي به عوامل مختلف حق براي او مخفي مانده است (گردآوری : انجمن ناجی) چنين كسي جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا كه آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتي هم كه نميشود راهي به حقيقت يافت.
براي اطلاع بيشتر ر.ك:
الف. ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 80
ب. اصول كافي، ج 3، باب كفر و ايمان.
پ. مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص 352.
با توجه به اينكه دين اسلام بهترين دين نزد خداوند است، آيا از اديان ديگر مانند مسيحي و يهودي نيز كسي به بهشت ميرود؟ آيا همه شيعيان - چه گنهكار و چه بي گناه - در آخرت به بهشت ميروند؟( میتوانید این آیه که مربوط به سوال است را مشاهده کنید : »» آیه ی 19 از سوره ی آل عمران «« )
پاسخ:
قرآن و روايات به طور صريح اعلام ميدارد كه تنها اسلام و تشيع كه همان حقيقت اسلام ناب است از افراد پذيرفته ميشود و اين به معناي آن نيست كه همه شيعيان اسمي وارد بهشت ميشوند؛
اما در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم ميشوند كه هر يك حكمي جداگانه دارند:
يك. با اسلام و تشيع آشنا شده؛ ولي به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز ميزنند. چنين افرادي به فرموده قرآن كريم اهل جهنم اند.
دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند؛ ولي در جهالت خود مقصراند؛ يعني، از وجود ديني به نام اسلام يا مذهبي به نام تشيع مطلعاند؛ ولي با وجود همه امكانات و شرايط لازم براي جستوجوي حقيقت اقدامي نميكنند. چنين افرادي در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات ميشوند.
سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيري ندارند؛ بلكه يا اصلاً به گوششان نخورده يا آنكه امكان تحقيق و پژوهش براي آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)...قبول كرده و به آن عمل نمودهاند. چنين افرادي اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار ميدهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقتخواهي آنان و آنچه فكر مينمودند حق است، مي سنجد.
مطالب بالا از آيات و روايات استفاده ميشود كه درباره آن توضيح مختصري مي دهيم:
يكم. مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعيدهاي خداوند متعال، به شش دسته تقسيم ميشوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كردهاند و اهل اعراف.
مؤمنان افرادياند كه به خداوند ايمان آوردهاند و جايگاهشان بهشت است (گردآوری : انجمن ناجی)
كافران كسانياند كه از روي علم حق را شناختهاند؛ ولي به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافتهاند. اين گروه مقصراند و جايگاهشان به طور حتم جهنم است (گردآوری : انجمن ناجی)
گروه مستضعف و مرجون الي الله نيز كسانياند كه داراي عذراند؛ يعني، اگر نتوانستهاند به دين حق بپيوندند و بدان عمل بكنند، به لحاظ تقصير يا كوتاهي كردن آنان نبوده است؛ بلكه از جهت يك سلسله عواملي بوده كه از اختيار آنها خارج بوده است (گردآوری : انجمن ناجی) همين عوامل موجب جهل يا غفلت يا عمل نكردن آنان به دستورات دين اسلام شده است (گردآوری : انجمن ناجی) بديهي است كه چون اين صورت، ترك به اختيار آدمي مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختيار او است، براي آدمي نه نفعي خواهند داشت و نه ضرري. مرجع كار چنين كساني خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوي كه حكمت و رحمتش ايجاب عمل خواهد كرد.
دوم. آيات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب ياد شده، دلالت ميكند. خداوند در آن آيات عذر افراد را به دليل مستضعف بودن با شرايطي قبول كرده است (گردآوری : انجمن ناجی)
در آيه 106 از سوره «توبه» هم كار اين گونه افراد را به خود خداوند احاله كرده است (گردآوری : انجمن ناجی) مراد از «مستضعف» در اينجا فقر اقتصادي نيست؛ بلكه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسي به منبع هدايت است (گردآوری : انجمن ناجی) اين است كه در آيات سوره «نساء» جمله (لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا) به عنوان شرط و علت عذر براي مستضعفان ذكر شده است، از اين صفت ميتوان دريافت كه علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است كه شامل جاهل غافل غير معاند هم ميشود. افزون بر اينها، آيه 286 سوره «بقره» بر همين گفته دلالت دارد؛ زيرا در ذيل آيه فوق اين مطلب آمده كه انسان، هر چه خوبي كرده، به نفع او و هر چه بدي كرده بر ضرر او است (گردآوری : انجمن ناجی) به طور روشن مفهوم سخن فوق اين خواهد بود كه اگر چيزي به اكتساب، يعني، آنچه مسؤوليتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤوليت براي انسان نخواهد داشت.
سوم. به عقيده علامه طباطبايي، معناي «مستضعف» علاوه بر اينكه افراد ساكن در سرزميني را كه بر اثر نبودن دانشمند، راهي براي قرار گرفتن دين اسلام در آنجا نيست، شامل ميشود؛. همچنين به فردي هم كه ذهنش به يك مطلب حق منتقل نشده و فكرش به حق راه نيافته، شامل ميگردد؛ يعني، شخصي كه به حق رهبري نشده و در عين حال از كساني است كه با حق عناد ندارد؛ بلكه طوري است كه اگر حق برايش واضح گردد، از آن پيروي خواهد كرد؛ ولي به عوامل مختلف حق براي او مخفي مانده است (گردآوری : انجمن ناجی) چنين كسي جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا كه آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتي هم كه نميشود راهي به حقيقت يافت.
براي اطلاع بيشتر ر.ك:
الف. ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 80
ب. اصول كافي، ج 3، باب كفر و ايمان.
پ. مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص 352.