انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: نظر بدید...عشق...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!
 
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها
این همه جمله... این همه شعر ... این همه حرف عاشقانه

واقعاً عشق چیه؟

عشق واقعی واقعی چیست؟

نظر بدین دوستان.


[تصویر:  najiforum_ir08_14floatie00125.gif][تصویر:  najiforum_ir08_14floatie00125.gif]
عشق یک جوشش کور است
و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال.

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.

عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.

عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.

عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.

عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.

عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.

ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد.

عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست
در خود دارد ،داشته باشند.

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که: “هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند” که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است و از جنس این عالم نیست.”
 

 
اینطور شنیدم که :
ع      ش    ق : یعنی
علاقه ی - شدید - قلبی

(عشق واقعی ریشه در شناخت نسبت به محبوب داره) یعنی وقتی اون چیزی که مطلوب ماست و ما به دنبالشیم ، در یک موجود ، میبینیم و پیدا میکنیم ، نسبت به اون موجود علاقه نشون میدیم .
بزرگواران ، بالاترین مرتبه ی عشق ما باید برای خداوند متعال باشه ، چون ما هرچیزی که بخوایم اون داره - قدرت - علم - حیات ابدی - لذت روح و جسممون و هرچی که وجود ما به اون نیاز داره خدا داره و هیچ نقصان و کمبودی در او راه نداره ، لذا به خداوند عشق میورزیم ، البته این احتیاج داره که نسبت به خدا شناختمون ر بالا ببریم تا در نتیجه عشق واقعی هم در مرتبه ی بالاش ایجاد بشه .
مثلا اشتباهی که شیطان پرست ها میکنن اینه که هنوز خداوند متعال ر نشناختند و براشون ثابت نشده که خداوند متعال ، کمال مطلق است یعنی بالاترین مرتبه ی مثلا علم و قدرته لذا میبینید در فیلم هاشون میخوان این مفهوم برسونن که اگه نیروی شیطانی داشته باشی قدرت زیادی پیدا میکنی (انگار حواسشون نیست که بر فرض ، اونم بر فرض بر فرض بر فرض که قدرت بالایی هم داشته باشه شیطان ، به هرحال مخلوق خداست و محدودیست در مقابل نامحدود)
از این جا به بعد متنم ر اگه حوصلتون نمیاد نخونید : (فقط یک مثال میخوام بزنم)
یک نقطه روی دیوار فرض کنید ، همین دیوار بغل کامپیوتر خودتون ، خب ، حالا چند متر از اون فاصله میگیریم ، میبینیم نقطه کوچیک تر نشون داده میشه ، باز هم فاصله میگیریم ، به سختی میبینیمش ، خب بازم فاصله ی خیلی خیلی خیلی خیلی زیادی با اون نقطه نسبت به خودمون ایجاد میکنیم تا بی نهایت ، تا جایی میرسیم که :
انگار نقطه ای وجود نداره ، هرچند وجود داره .
خب حالا ببینید خداوند متعال نامحدوده ، و ما یک محدودی در مقابل او هستیم که هرچند وجود داریم ، اما در مقابلش هیچی نیستیم و جالب اینجاست که همین وجودمون هم از اوست و ما هیچی از خودمون نداریم و فقط اونه که مستقل در عالم هستی است (توحید استقلالی) .
لذا ما ، نه بذار خودم بگم : من بیچاره ، غافلم و جاهلم که این خدا ی بزرگ ر رها میکنم و . . .
جدیدا مناجاتی قدیمی از حاج منصور گوش دادم که خیلی شعر قشنگی داشت که إن شاءالله بذارمش تو انجمن) :
بنده ی من چرا دگر خدا خدا نمیکنی ؟    *** چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمیکنی
ریشه دوانده در دلت ، غفلت و لذت گنه  *** محبت تو کم شده ، به ما وفـا نمیکنی
»»» چقدر این بیت زیر را سوزناک میخونه حاج منصور ارضی :
مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای؟ *** که با من غفور تو ، دگر صفا نمیکنی
. . .
مگر ز من چه دیده ای که اینچنین بریده ای؟*** منتظر تو مانده ام چرا نوا نمیکنی
خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا . . .
چرا مرا ز خانه ی دلت برون نهاده ای ؟  *** چرا دل شکسته را خانه ی ما نمیکنی
. . .
التماس دعا .
بنده ی من چرا دگر خدا خدا نمیکنی ؟    *** چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمیکنی
ریشه دوانده در دلت ، غفلت و لذت گنه  *** محبت تو کم شده ، به ما وفـا نمیکنی
»»» چقدر این بیت زیر را سوزناک میخونه حاج منصور ارضی :
مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای؟ *** که با من غفور تو ، دگر صفا نمیکنی
. . .
مگر ز من چه دیده ای که اینچنین بریده ای؟*** منتظر تو مانده ام چرا نوا نمیکنی
خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا . . .
چرا مرا ز خانه ی دلت برون نهاده ای ؟  *** چرا دل شکسته را خانه ی ما نمیکنی

باور کنید عشق هست... عشق زمینی هست... تا عشق زمینی نباشه آدم به خدا نمی رسه...
یه مثال: چرا اینقد دین گفته ای زن به همسرت خدمت کن... یه جا گفت: جهاد زن خدمت به شوهر است (گردآوری :‌ انجمن ناجی).. چرا؟
حالا یه چیز دیگه خدمت بدون علاقه یه جایی می رسه که کم رنگ میشه... جاشو میده به اعتراض به خشونت به کینه به گلایه
پس نتیجه میشه گرفت که برای این مثالی که زدم در مورد خدمت به همسر، باید یه عشقی وجود داشته باشه... یا این که در وجود فرد پرورش داده شه.
عشق یه چیزیه که نباید با هوس اشتباه گرفت.عشق چیزی جدای از خواهش های نفسانیست. جدای از خواهش تن...
در عشق تو عیبا رو هم زیبا می بینی. در عشق به رفاه معشوق فکر می کنی... از خودت برات مهم تره...
بله درسته ستاره خانم عشق زمینی هم هست شکی نیست - من میگم نهایت و اصل عشق ما باید خدا باشه و نکته ای که هست اینه که اولا :
هنوز (من خودم میگم) به اون حد بالای فناء فی الله نرسیدم و عاشق واقعی خدا نشدم .
دوما : این عشق های زمینی باید بخاطر خدا باشه مثلا عشق به همسر - یعنی اینکه عشق به خدا ر اولویت بدیم و اگر عشقی مغایر با این عشق اصلی بود و مانع اون بود ، دورش خط بکشیم . یک کسی به یکی علاقه داره و بش میگه فلان کار گناه بکن نباید بکنه چون مغایر با اون عشق اصلیه .
وگرنه حرف شما را قبول دارم و در دین مبین اسلام هم موید عشق زمینی و محبت زمینی ر داریم که بعدا نمونه ای میارم .
لینک مرجع