۲۴-۱۰-۱۳۹۲, ۰۶:۵۳ عصر
روزى امیرالمومنین على (علیه السلام ) از کوفه خارج شد که به حروریه عزیمت نماید، مردى به آن حضرت عرض کرد، یا على (علیه السلام ) حرکت شما در این ساعت به صلاح نیست ، صبر کنید تا آنکه سه ساعت از روز بگذرد، من خوف آن دارم که آسیبى به شما برسد، حضرت به آن مرد فال بین ، فرمود: اینکه من بر آن سوارم در رحم خود چه دارد؟ جنین اسب من نر است یا ماده ؟ عرض کرد: اگر حساب کنم خواهم دانست .
امیرالمؤ منین فرمود: هر که گفتار تو را تصدیق کند قرآن را تکذیب نموده و در تأیید فرمایش خود این آیه را تلاوت کرد: ان الله عنده علم الساعة(1) آنگاه به آن مرد فال بین فرمود: پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم با مقام عالى و دانش و جامعیت و خاتمیت خود هرگز ادعایى را که تو مى کنى نمى فرمود!!
تو تصور مى کنى که مرا از دانش خود نفعى مى رسانى و یا زیانى را از من دور مى کنى ، هر کس ترا تصدیق کند و به گفته هاى تو اعتماد کند باید از استعانت و یارى خداوند بى نیاز باشد. سپس آن حضرت رو به آسمان کرد و عرض کرد: خداوند!! هیچ فال بدى نیست مگر مشیت تو، و هرگز ضرر و زیانى نمى رسد به جز فرمان و اجازه تو، و نیست خدایى غیر از تو اى خداى یگانه(2)
1- لقمان / 34.
2- نهج البلاغه