۲۱-۱۰-۱۳۹۲, ۱۲:۵۸ عصر
اثباتگرایی
از انجمن ناجی . علمی عمومی آموزشی و کاربردی
برای اثباتپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است (گردآوری : انجمن ناجی) لطفاً با توجه به شیوهٔ پِژوهشی تحقیقی ... . مطالب را میتوان به چالش کشید ....
اثباتگرایی (یا پوزیتیویسم یا تحصلگرایی) هر گونه فلسفه علم بر اساس این دیدگاه است که در علوم طبیعی و اجتماعی، دادههای برگرفته شده از «تجربه حسّی» [و تلقی منطقی و ریاضی از این دادهها]، تنها منبع همه معرفتهای معتبر است (گردآوری : انجمن ناجی) کسب و وارسی دادههایی که میتوان از راه حسها به دست آوردن را «شواهد تجربی» گویند.
اثباتگرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعهشناسِ فرانسوی آگوست کنت (Auguste Comte) ساخته و به کار رفته شد. کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی میماند متعلق به اندیشهٔ قطعی (positive) و تجربی علم است (گردآوری : انجمن ناجی) در این عصرِ جدیدِ تاریخ، نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت.
محتویات
۱ اثباتگرایی منطقی
۲ از نگاه مصباح یزدی
۳ پانویس
۴ منابع
اثباتگرایی منطقی
نوشتار اصلی: اثباتگرایی منطقی
در قرنِ بیستم در آلمان و انگلستان فلاسفهای که تحقیقاتِ عمیق و وسیعی در رابطه با روشِ علم در شناختِ جهان انجام میدادند برایِ آن که خود را از پوزیتیویستهایِ فرانسوی جدا کنند نامِ «پوزیتیویسمِ منطقی» را بر نگرشِ خود نهادند. این فلاسفه معتقد بودند که تنها بخشِ غیرِتجربی (پیشینیِ) دانشِ بشر اصولِ منطق است که از تجربه حاصل نمیشوند و اندیشیدن را پیشاپیش محدود میکنند. هر معرفتِ دیگری که انسان میتواند کسب کند باید از راهِ تجربه به دست آید. اما بسیاری از گزارههایی که ما در زندگی یا در فلسفه به کرات به کار میبریم اگر بدرستی تحلیل شوند هیچجا به تجربه متصل نمیشوند .
اثباتگرایی منطقی گذشته از اعتقاد به اعتبارِ علم تعریفِ دقیقی دارد: به هر گزارهای که از جنسِ گزارههایِ خبری باشد یک «شرایط صدق» تعلق میگیرد. شرایطِ صدق بیان میکنند که گزاره در چه شرایطی صادق و در چه شرایطی کاذب است (گردآوری : انجمن ناجی) توجه کنید که «صدق» با «اثبات» خلط نشود. مثلاً گزارهٔ «باران میبارد» در برخی شرایط صادق است و در برخی شرایط کاذب. به عبارتِ دیگر شرایطِ صدق بیان میکنند که گزاره چه «وضعی از امور» (state of affairs) را توصیف میکند. پوزیتیویسمِ منطقی یعنی این اعتقاد که «معناًیِ هر گزاره همان شرایطِ صدقِ آن است». به این ترتیب هر گزارهای که همیشه صادق یا همیشه کاذب یا همیشه نامعلوم باشد کاملاً بیمعنا است (گردآوری : انجمن ناجی) مثلاً این گزاره که «این اتفاق که افتاد قسمت بود» از نظرِ پوزیتیویست بیمعنا ست، زیرا هر وضعی از امور پیش بیاید باز هم میتوان این حرف را زد. پس این گزاره در واقع هیچ وضعی از امور را توصیف نمیکند.
هسته اصلی پوزیتیویسم منطقی را متفکران حلقه وین تشکیل میدادند که شامل رودلف کارنپ، موریتس شلیک، هانس رایشنباخ، هربرت فایگل، کورت گودل، هانس هان، فیلیپ فرنک، اتو نویرث میشد. این افراد در سالهای ۱۹۲۲ تا اویل دهه ۱۹۳۰ در وین دور هم جمع میشدند و به تبادل نظر درباره فلسفه و مبانی علوم جدید میپرداختند. آنها در دوره متاثر از رساله منطقی-فلسفی ویتگنشتاین بودند. از افرادی که ارتباط نزدیکی با این حلقه داشتند، آلبرت اینشتین و لودویک ویتگنشتاین بودند. زمانی که ویتگنشتاین در وین اقامت داشت به درخواست شیلیک در برخی جلسات گروه شرکت میکرد. پوزیتیویسم مدتی قابلِ ملاحظه سنتِ رایج در فلسفه علم بود، اما با ظهورِ نگرشهایِ جدید، و کارهایِ متفکرانی مانندِ کوهن و کواین کمکم به حاشیه رانده شدند. برخی تحقیقات جدید نشان میدهد که تصور شایع درباره پوزیتیویسم منطقی ساده نگرانه و غلط است (گردآوری : انجمن ناجی)
از نگاه مصباح یزدی
محمدتقی مصباح یزدی میگوید: یک مکتب تجربی افراطی به نام پوزیتویسم (اثباتی، تحصّلی، تحقّقی) که اساس آن را اکتفاء به دادههای بی واسطهٔ حواس، تشکیل میداد و از یک نظر، نقطهٔ مقابل ایدهآلیسم به شمار میرفت. کنت حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهدهٔ مستقیم به دست نمیآید متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار به جایی رسید که اصولاً قضایای متافیزیکی، الفاظی پوچ و بی معنی به حساب آمد. [۱]
کتاب آموزش فلسفه، جلد اول صفحه
منابع
http://plato.stanford.edu/entries/vienna-circle
Oxford Dictionary of Philosophy
از انجمن ناجی . علمی عمومی آموزشی و کاربردی
برای اثباتپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است (گردآوری : انجمن ناجی) لطفاً با توجه به شیوهٔ پِژوهشی تحقیقی ... . مطالب را میتوان به چالش کشید ....
اثباتگرایی (یا پوزیتیویسم یا تحصلگرایی) هر گونه فلسفه علم بر اساس این دیدگاه است که در علوم طبیعی و اجتماعی، دادههای برگرفته شده از «تجربه حسّی» [و تلقی منطقی و ریاضی از این دادهها]، تنها منبع همه معرفتهای معتبر است (گردآوری : انجمن ناجی) کسب و وارسی دادههایی که میتوان از راه حسها به دست آوردن را «شواهد تجربی» گویند.
اثباتگرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعهشناسِ فرانسوی آگوست کنت (Auguste Comte) ساخته و به کار رفته شد. کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی میماند متعلق به اندیشهٔ قطعی (positive) و تجربی علم است (گردآوری : انجمن ناجی) در این عصرِ جدیدِ تاریخ، نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت.
محتویات
۱ اثباتگرایی منطقی
۲ از نگاه مصباح یزدی
۳ پانویس
۴ منابع
اثباتگرایی منطقی
نوشتار اصلی: اثباتگرایی منطقی
در قرنِ بیستم در آلمان و انگلستان فلاسفهای که تحقیقاتِ عمیق و وسیعی در رابطه با روشِ علم در شناختِ جهان انجام میدادند برایِ آن که خود را از پوزیتیویستهایِ فرانسوی جدا کنند نامِ «پوزیتیویسمِ منطقی» را بر نگرشِ خود نهادند. این فلاسفه معتقد بودند که تنها بخشِ غیرِتجربی (پیشینیِ) دانشِ بشر اصولِ منطق است که از تجربه حاصل نمیشوند و اندیشیدن را پیشاپیش محدود میکنند. هر معرفتِ دیگری که انسان میتواند کسب کند باید از راهِ تجربه به دست آید. اما بسیاری از گزارههایی که ما در زندگی یا در فلسفه به کرات به کار میبریم اگر بدرستی تحلیل شوند هیچجا به تجربه متصل نمیشوند .
اثباتگرایی منطقی گذشته از اعتقاد به اعتبارِ علم تعریفِ دقیقی دارد: به هر گزارهای که از جنسِ گزارههایِ خبری باشد یک «شرایط صدق» تعلق میگیرد. شرایطِ صدق بیان میکنند که گزاره در چه شرایطی صادق و در چه شرایطی کاذب است (گردآوری : انجمن ناجی) توجه کنید که «صدق» با «اثبات» خلط نشود. مثلاً گزارهٔ «باران میبارد» در برخی شرایط صادق است و در برخی شرایط کاذب. به عبارتِ دیگر شرایطِ صدق بیان میکنند که گزاره چه «وضعی از امور» (state of affairs) را توصیف میکند. پوزیتیویسمِ منطقی یعنی این اعتقاد که «معناًیِ هر گزاره همان شرایطِ صدقِ آن است». به این ترتیب هر گزارهای که همیشه صادق یا همیشه کاذب یا همیشه نامعلوم باشد کاملاً بیمعنا است (گردآوری : انجمن ناجی) مثلاً این گزاره که «این اتفاق که افتاد قسمت بود» از نظرِ پوزیتیویست بیمعنا ست، زیرا هر وضعی از امور پیش بیاید باز هم میتوان این حرف را زد. پس این گزاره در واقع هیچ وضعی از امور را توصیف نمیکند.
هسته اصلی پوزیتیویسم منطقی را متفکران حلقه وین تشکیل میدادند که شامل رودلف کارنپ، موریتس شلیک، هانس رایشنباخ، هربرت فایگل، کورت گودل، هانس هان، فیلیپ فرنک، اتو نویرث میشد. این افراد در سالهای ۱۹۲۲ تا اویل دهه ۱۹۳۰ در وین دور هم جمع میشدند و به تبادل نظر درباره فلسفه و مبانی علوم جدید میپرداختند. آنها در دوره متاثر از رساله منطقی-فلسفی ویتگنشتاین بودند. از افرادی که ارتباط نزدیکی با این حلقه داشتند، آلبرت اینشتین و لودویک ویتگنشتاین بودند. زمانی که ویتگنشتاین در وین اقامت داشت به درخواست شیلیک در برخی جلسات گروه شرکت میکرد. پوزیتیویسم مدتی قابلِ ملاحظه سنتِ رایج در فلسفه علم بود، اما با ظهورِ نگرشهایِ جدید، و کارهایِ متفکرانی مانندِ کوهن و کواین کمکم به حاشیه رانده شدند. برخی تحقیقات جدید نشان میدهد که تصور شایع درباره پوزیتیویسم منطقی ساده نگرانه و غلط است (گردآوری : انجمن ناجی)
از نگاه مصباح یزدی
محمدتقی مصباح یزدی میگوید: یک مکتب تجربی افراطی به نام پوزیتویسم (اثباتی، تحصّلی، تحقّقی) که اساس آن را اکتفاء به دادههای بی واسطهٔ حواس، تشکیل میداد و از یک نظر، نقطهٔ مقابل ایدهآلیسم به شمار میرفت. کنت حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهدهٔ مستقیم به دست نمیآید متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار به جایی رسید که اصولاً قضایای متافیزیکی، الفاظی پوچ و بی معنی به حساب آمد. [۱]
کتاب آموزش فلسفه، جلد اول صفحه
منابع
http://plato.stanford.edu/entries/vienna-circle
Oxford Dictionary of Philosophy