۱۰-۱۰-۱۳۹۲, ۰۸:۴۳ عصر
سلام بر تو که هشتمین ستاره ی امامتی و دهمین خورشیدی که از کرانه ی وحی محمدی دمیدی . سلام بر تو که حرمت ، حریم امن خداست و هزار شاخه ی نور در آینه هایت تکرار می شوند.
تشنگی ، کودکی است که در سقا خانه آب می نوشد و در زخمی که به مرهم دعایت شفا می کیرد.
میهمانان همیشه ات کبوترانند که مثل زائرانت انبوه انبوه می آیند و گروه گروه می مانند تا زیارت نامه ی عشق بخوانند.
هیچ غریبی را ندیدم که این همه آشنا داشته باشد. غریب کسی است که آشنایانش هم به دیدنش نمی روند نه تو که غریبه ها هم برای آشنایی ات سر و دست می شکنند!
کدام خزان به باغت وزیده که ضریح زردت هر روز با هزارچشم آبیاری می شود و سبز نمی شود!
سلام بر تو که اگر نبودی کسی به ضمانت آهوان بر نمی خاست و ایران بر مداری دیگر می چرخید و ایمان امت به تکامل نمی رسید. خوشا بچه آهویی که تو را شناخت و بدا انسانی که مقامت را در نیافت . اینک منم آمده از راهی دور با آرزوهایی به بلندی گلدسته هایت . نشسته در شبستان انتظار ، ایستاده در رواق امید، دل بسته ام به پنجره ی فولاد. بر لبانم دعایی نو، سلامت جان و تن و دنیایم . ببخش تا عمرم به عاقبت خیری برسد.