انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: «نفرین بر آن دست‏ها!»
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
[تصویر:  138850290058531.gif]



... و فرا خوانده شدی به میعادگاه تاریک انگور . می‏دانم که به روشنی می‏شنیدی خنده‏های مرگ را از لابه ‏لای زهرآلود خوشه‏ها . جام زهر را که نوشیدی،
 
ناگهان دریچه‏های شهر، بر نور بسته شد . حالا سال‏هاست که غربتت در سرهامان نقاره می‏زند و کبوتران جهان، شکوه صحن و سرایت را به غلغله می‏آیند . تو به ولایت عشق رفته بودی و آنان بر سفره شوکرانت نشاندند .
نفرین بر آن دست‏ها که به سوزاندن جگرت رضایت داد و آفتابت را در پس‏کوچه ‏های ناجوانمرد، به شمشیر کشید .


[تصویر:  138850290060952.gif]
 
تصویر: images/smilies/heart.gifانجمن ناجیتصویر: images/smilies/heart.gif
يا علي ابن موسي الرضا(ع)
لینک مرجع