انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: انسانيت humanity
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
انسانيت humanity
نویسنده : علي اكبريان تبريزي
توسط : کامی ناجی
 انسان، انسانيت، حيوان، ملاك، معيار یكی از ویژگیهای انسان كه با حسابهای مادی جور در نمیآید تفكیك انسانیت از انسان است؛ یعنی انسان چیزی است و انسانیت چیز دیگری است و این خاص انسان است؛ زیرا هر حیوانی از صفتش انفكاك ناپذیر است؛ مثلاً نمیشود پلنگی را پیدا كنیم كه صفت پلنگی و پلنگ بودن را نداشته باشد اما این امكان وجود دارد كه انسانهایی یافت شوند كه صفت انسانیت نداشته باشند و اتفاقا از این قبیل آدمها به وفور یافت میشود. یعنی اینكه یا از صفت انسانیت دورند یا از این صفت ارزنده بیبهرهاند. سرّ مطلب این است كه:
اولاً: معیار انسانیت و آنچه به انسان شخصیت میدهد مادی و محسوس و همراه با بدن انسان نیست تا هر كسی كه بدن دارد آن را داشته باشد بلكه غیر مادی و از سنخ معنویات است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
ثانیاً: این اموری كه انسانیت انسان را تشكیل میدهند فقط به سعی خود انسان ساخته میشود نه به دست طبیعت، از این روست كه میتوان انسان منهای انسانیت یافت.

ملاک و معیار انسانیت چیست؟
به راستی به چه كسی میتوان انسان گفت: آیا كسی كه فقط ظاهر و صورتی از انسانیت را دارد به او میتوان نام انسان نهاد. به بیان دیگر ملاكها و معیارهای انسانیت كدام است؟
به طور كلی انسانها از لحاظ فیزیكی و زیست شناسی با یكدیگر مساوی هستند اما آنچه كه این ظواهر یكسان را از یكدیگر متمایز میكند امور اكتسابی شامل مسایل فكری، روحی و روانی است كه دراین باره نظریات مختلفی ارائه شده و ما در اینجا به نحو اجمال مهمترین آنها را بیان میكنیم:

1- علم و دانش
براساس این نظریه هر اندازه كه انسان آگاهی و دانش بیشتری پیدا كند انسانتر است و هر اندازه كه از علم و دانش بیبهرهتر باشد از انسانیت بیبهرهتر است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) با این مقیاس باید بگوییم كه در زمان ما انیشتن كه از همه دانشمندان عالم شهرتش بیشتر است انسانترین انسانهای زمان ما بوده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) این معیار اگرچه میتواند یك عامل فضیلت و برتری انسان نسبت به دیگران باشد اما به طور مسلم نمیتواند نظر جامعی برای انسانیت انسان تلقی گردد.

2- خلق و خوی
براساس این نظریه انسانیت به علم و دانش نیست. اگرچه علم و دانش شرطی برای انسانیت و یكی از پایههای انسانیت است اما مسلما كافی نیست. انسانیت به خلق و خوی انسان است نه به علم و دانش او.
ممكن است یك انسان همه چیز را بداند و علم و دانش او نیز زیاد باشد اما خلق و خوی او حیوانی بوده و انسانی نباشد. حال اگر بپذیریم كه این نظریه طرفداران بیشتری دارد سؤالی كه در اینجا مطرح می­شود این است كه كدام خلق و خوی معیار انسانیت است؟
در پاسخ باید گفت آن خلق و خویی معیار انسانیت است كه در محبت و انسان دوستی تجلی پیدا می­كند كه مادر همه صفات ارزشمند انسانی است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) حضرت علی(ع) دراین زمینه میفرماید: «پس آنچه را كه براى خود دوست دارى براى ديگران نيز دوست بدار و آنچه را كه براى خود نمى‏پسندى براى ديگران مپسند»[1]
براساس همین عامل است كه ما شیعیان علی(ع) را یك انسان كامل میدانیم. برای اینكه درد اجتماع را حس كرده و «من» او تبدیل به «ما» شده بود. و خود او خودی بود كه همه انسان ها را جذب می كرد. درد مردم را از درد خودش بیشتر احساس میكرد. ستایش امیرالمومنین(ع) نه فقط به خاطر این است كه باب علم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده كه فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[2] بلكه بیشتر از این جهت ستایش میكنیم كه انسان بود. این ركن از انسانیت را داشت كه به سرنوشت انسانهای محروم میاندیشید.

3- اراده
مكتب دیگر میگوید: معیار انسانیت «اراده» است؛ اراده مسلط كننده انسان بر نفس است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) به عبارت دیگر معیار انسانیت، تسلط انسان است بر خودش، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرایز خود، بر شهوات خود، به طوری كه هركاری كه از انسان صادر میشود به حكم عقل و اراده باشد نه به حكم میل. میان میل و اراده فرق است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) میل در انسان یك كشش و جاذبه است، جنبه بیرونی دارد، یعنی رابطهای است بین انسان و شئ خارجی كه آن شئ انسان را به سوی خودش میكشد. ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد و برعكس میل است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) انسان را از كشش امیال آزاد میكند و امیال را در اختیار انسان قرار میدهد. هر طور كه اراده میكند كار میكند نه هر طور كه میلش میكشد. بنابراین كسی انسان است كه بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه كه انسان برخودش مسلط نباشد از انسانیت بدور است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)

انسان از نظر عرفاى اسلامى:
عرفاى اسلامى کمال انسان را در سیر و سلوک الى الله و رسیدن به لقاءالله مىدانند و از نظر فیلسوفان و حکماى اسلامى کمال انسان، یکى در حکمت است و دیگر در عدالت. مقصودشان از عدالت، عدالت اخلاقى است (عدالت اجتماعى تابع عدالت اخلاقى است) یعنى در میان قوا و غرائز انسان تعادل و توازن بر قرار باشد و این قوا و غرائز تحت حکومت قوّه عاقله باشد؛ یعنى عقل مسلّط بر سائر قوا و غرائز باشد. پس انسان کامل از نظر حکما، انسانى است که عقلش در مسائل علمى و نظرى حکیمانه باشد و در مسائل عملى انسانى معتدل باشد؛ یعنى داراى اخلاق نیک باشد.
از طرفی میتوان گفت همه این موارد، معیارهای انسانیت است و نباید تنها یک معیار را قرار دهیم. در آموزههای دینی اسلام به همه این موارد اشاره شده و به برخی از موارد که اهمیت بیشتر دارد تأکید بیشتری شده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
اگر مراد از سؤال «انسانیت انسان در چیست» شناخت حقیقت انسان است در جواب باید عرض کنیم که انسانیت انسان به روح او است؛ چون از نظر فلسفى براى ما ثابت شده که «شیئیّت شیء به صورت او است» تا آن هست شیء باقى است و چون از بین رفت شیء هم از میان خواهد رفت. شکى نیست که قرآن انسان را مرکّب از روح و بدن مىداند و آیه « فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»[3] « هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم». از این آیه و آیات دیگر استفاده مى شود که حقیقت روح چیزى غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمى آید.[4] پس هر چیزی که کمال برای روح باشد، کمال انسانی محسوب می شود.

تفاوت اساسى انسان با حیوان :[5]
انسان یك تفاوت اساسى با حیوان دارد و آن این است كه انسان از هر حیوانى بیشتر بالقوه است و كمتر بالفعل. مثلا یك اسب، اسب است و بالفعل؛ یعنى هر چه از اسب بودن باید داشته باشد، دارد. مقدار كمى از اسب بودن هست كه مثلا باید با تمرین به دست آورد. اسب یك اسب بالفعل به دنیا مى­آید. یك گربه، بالفعل گربه به دنیا مىآید و همینطور سایر حیوانات. ولى انسان است كه به صورت یك موجود صد در صد بالقوه به دنیا مىآید؛ یعنى اولى كه به دنیا مىآید اصلا معلوم نیست كه در آینده چه مىشود. ممكن است واقعیت او در آینده واقعیت یك گرگ باشد، ممكن است واقعیت یك گوسفند باشد، در صورتى كه شكل، شكل انسان است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) همچنین ممكن است واقعیتش واقعیت یك انسان باشد. صدرالمتالهین، فیلسوف بزرگ اسلامى و ایرانى روى این مطلب اصرار دارد كه اشتباه است كه مردم خیال مىكنند افراد انسان همه افراد یك نوعند. مىگویند: به عدد افراد انسان، انواع انسانها وجود دارد. چون انسان جنس است نه نوع. البته او یك فیلسوف است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) از نظر زیست شناسى نگاه نمىكند. از نظر یك زیست شناس كه فقط اندامها را مىبیند همه افراد انسان یك نوع هستند. ولى یك فیلسوف كه انسان را مطالعه مىكند و واقعیت انسان را وابسته مىداند به ملكاتش و آنچه كه انسانیت نامیده مىشود، نمىتواند باور كند كه همه افراد انسان، افراد یك نوع هستند. مىگوید: به عدد افراد انسان، انواع مختلف وجود دارد؛ لذا مىگوییم ارزشهاى انسان ارزشهاى بالقوه هستند. بعضى از افراد انسان به آن مقام واقعى مىرسند و بسیارى از افراد انسان اساسا به مقام انسان واقعى نمىرسند. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیوَانٍ»[6] یعنى شكل، شكل انسان است اما باطنش باطن یك حیوان درنده است؛ یك پلنگ است، یك خوك است، یك شیر است، یك گرگ است و اما اینكه باطن متناسب با ظاهر باشد یعنى واقعا انسان باشد در همه افراد مردم نیست.

[1] - « فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا » سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم ، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار 84 ، نوبت 26، نامه 31.
[2] - مجلسی محمد باقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرراخبارالائمة الاطهار، بیروت، وفا، 1403ه، نوبت دوم،ج 10، ص1۲۰.

[3] - حجر / آیه 29.
[4] - مصباح یزدی، محمد تقی؛‌ معارف قرآن، در راه حق، قم، 1386، ص 447.
[5] - مطهری، مرتضى؛ مجموعه آثار، صدرا، تهران، مرداد 1387، چاپ چهارم، ج23، ص 673.
[6] - سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم ، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار 84 ، نوبت 26، خطبه 87.
لینک مرجع