خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر و آزار گاهی یک نگاه است (گردآوری : انجمن ناجی) نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگ...اهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که آرام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است (گردآوری : انجمن ناجی) که باید لاغرتر باشد، چاق تر باشد، زیباتر باشد، خوشحال تر باشد، سنگین تر باشد، خانه دارتر باشد، عاقل تر باشد... خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادر ... ها، ... ها، خواهر ...ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بسیار"هایی است که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند. خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بسیاری معاشرت نکن چون... . فلان لباس را نپوش چون...است (گردآوری : انجمن ناجی) چون هایی که اسمشان می شود " عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است (گردآوری : انجمن ناجی) که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است (گردآوری : انجمن ناجی) مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.
وای بر ما ...
کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید. خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی . خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه . خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی دختری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت زنانی هستندکه تمامی اینها را می پذیرند بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانشان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیرند .
وای بر ما ...
خشنونت ضربه های سخت و بسیار محکم کمر بند مردی نیست که تمام بدن نازک زن را کبود می کند ... خشونت لحظه های گاه بی گاه مردانی است که زنانشان را به هنگام حرف زدن خفه می کنند ...آزاده گی را به زندانی سیاه بدل میکنند و تلخی این عقده را از نسلی به نسل دیگر ،از مادری به مادر فردا هدیه می دهند ...
وای بر ما ... گورستان هایمان پر از مادرانی است که برای همیشه خفه شده اند و گناه مرگ آنها بر دوش مردانی است که در نافهمی خود لذت های بی چون چرا می برند اما غافلند از دار مکافات عمال خود ... وای بر ما... وای بر ما که عاشق نیستیم ... وای بر ما که خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست!