امام کاظم (علیه السلام) فرموده است: شیعیان ما از چهار چیز بىنیاز نیستند، حصیرى که بر آن نماز بگزارند و انگشترى که در دست کنند و مسواکى که با آن مسواک کنند و تسبیح از تربت سید الشهداء(ع) که داراى ۳۳ دانه باشد، هرگاه با آن ذکر بگویند خداوند برایشان در قبال هر دانه آن چهار حسنه مىنویسد و هر گاه بدون اینکه ذکر بگویند، با آن تسبیح بازى کنند، خداوند براى آنان ۲۰ حسنه مینویسد.
این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ و اگر جایی ۳۴ دانه گفته شده به این جهت بوده که مهره بزرگ رشته تسبیح را که بالای همه مهرهها است، به حساب آوردهاند و آنجایی که ۳۳ دانه ذکر شده، این مهره به حساب نیامده است؛ محمدتقی مجلسی(پدر علامه مجلسی) در اینباره مینویسد: «سى و سه دانه اصل و یکى بر فوق همه و این تسبیح مولاة و واجب الاطاعة و المحبة ما فاطمه زهرا (صلوات اللَّه علیها) است؛ چون حمزه شهید شد آنحضرت از خاک قبر حمزه این تسبیح را ساختند و بعد از هر نمازى به آن تسبیح میکردند».[۳]
آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف ۳۳ دانهای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن وجود دارد.
پی نوشت ها: [۱]. شیخ مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار(مناسک المزار)، محقق و مصحح: ابطحى، محمد باقر، ص ۱۵۲، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق. [۲]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۶، ص ۷۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق. [۳]. مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج ۳، ص ۴۴۳، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ یوم، ۱۴۱۴ق.
مجموعهای از مهرههایی گِرد از گل پخته یا سنگهای رنگین است که به رشته میکشند تا بدان شمار سبحانگویی و دیگر ذکرها ووردها را نگاه دارند. در قدیم تعداد مهرههای تسبیح، صد و یا کمتر و بیشتر بود، و تسبیحهای با هزار دانه که «تسبیح هزاردانه» نام داشت نیز ساخته میشد.[۱]
تسبیح از تراشیدن و شکلدادن مواد گوناگونی درست میشود. از آن جملهاست سنگهای کهربا، فیروزه، عقیق و خُماهان، و نیز گل پخته که گاه مانند خرمهره لعاب دادهشدهاست (گردآوری : انجمن ناجی) همچنین برخی از تسبیحها را از تراشیدن و تیلهوار نمودن چوب سخت و تیرهرنگ درخت بان یا یُسر میسازند که گاه آنرا نقرهکوب نیز مینمایند
مهره بلندتر و دانهبزرگ تسبیح که هر دو انتهای نخ تسبیح را از آن بیرون کرده به هم گره میزنند شیخک نام دارد.
به هر یک دیگر مهرههای تسبیح آخوندک هم میگویند.
به تسبیحی که مهرههای آن خالهای گرد نزدیک به هم و غیر از رنگ خود مهره داشته باشد تسبیح چشمبلبلی گفته میشود.
واژهشناسی
تسبیح بمعنی «سبحان الله» یا سبحان الله گفتن است چون تکبیر که الله اکبر و تحمید که الحمدالله گفتن است (گردآوری : انجمن ناجی) و آنچه اکنون به تسبیح مشهور شده سُبحه است که منظور از آن مهرههاییست که عدد تسبیح را با آن میشمارند و کاربرد واژه تسبیح در معنی مهرههای به رشته کشیده برای شمارش عدد تسبیحات و تحمیدات و تکبیرات از غلطهای مصطلح فارسی به حساب میآید که در اثر رواج و کاربرد زیاد، استعمال آن به معنی سبحه مجاز گشتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) چنانکه در ابیات زیر از شاعران ایرانی و عرب از تسبیح معنای امروزی استنباط میشود.قائم مقام ثانی گوید:
زاهد چه بلائی تو که این دانه تسبیح
از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد
صائب تبریزی گوید:
منه زنهار دل بر مهلت صد ساله دنیا
که آخر میشود چندان که یک تسبیح گردانی
حافظ گوید:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
ابو نواس شاعر معروف عرب گوید: «التسابیح فی ذراعی و المصحف….» و در این بیت کلمه تسابیح جمع تسبیح به همین معنی استعمال شدهاست
افسانه پیدایش تسبیح و پیشینه آن]
قطع نظر از اینکه تسبیح را بشر آغازین بصورت طوق و به منظور زینت از مهرههای مختلف بکار میبرده، بطور کلی تسبیح از دوران مسیحیت پیدا شده و مسیحیان تسبیحهای طویلی را که از انتهای آن صلیب میآویختند به گردن میآویختند. استفاده تسبیح در ابتدا حکم زینت را داشته و برای جنس دانههای این تسبیح از همه چیز استفاده میکردهاند که اغلب آنها شیشهای بوده بعدها کشیشهای نستورین که در شرق میزیستند از آن برای ذکر اوراد استفاده کردند و بعضی از کاتولیکها نیز بهمین منظور آنرا بکار میبردند. اما پروتستانها هیچوقت بدین شکل از تسبیح استفاده نکردند و حتی استعمال آنرا بدان منظور منفور میدانند زیرا میگویند در کتاب خدا راجع بآن اشارهای نرفته و بطور کلی کسانی را که از تسبیح به منظور دینی استفاده میکردند نکوهیده و به اوهامپرستی و خرافات متهم کردهاند. زیرا بر این باورند که عیسی تقلید و اوهامپرستی را منع میکند و کاربرد تسبیح و امثالهم را از احکام مردم حساب میکند نه از احکام خدا. «آنگاه که کاتبان و فریسیان اورشلیم نزد عیسی آمده گفتند، چرا شاگردان تو از تقلید مشایخ تجاوز مینمایند، او در جواب گفت، شما نیز به تقلید خویش از حکم خدا چرا تجاوز میکنید سپس عبادت را عبث میکنند زیرا که احکام مردم را به منزلهٔ فرائض تعلیم میدهند.