فقر را از جنبه های مختلف می توان مورد بررسی و مطالعه قرار داد. آنچه در این کنکاش مورد نظر است، فقر مالی است؛ ولی به سایر جنبه های آن نیز اشارتی خواهیم داشت.
1. فقر جسمی شخصی که نقص عضو دارد، دچار فقر جسمی است؛ بدین ترتیب، معلولان در شمار فقیران جای دارند؛ هر چند از ابعاد دیگر در درجات بالایی از توانگری باشند. البته چنین فقری اغلب به فقر مالی نیز می انجامد. 2. فقر فرهنگیبی تردید خرد یکی بزرگ ترین نعمت های خداوند متعال است (گردآوری : انجمن ناجی) چنان که حضرت علی (ع) می فرماید: هیچ نعمتی از عقل برتر نیست(10)؛ ولی برخی ازانسان ها از این نعمت بزرگ بی بهره یا کم بهره اند. عقل مراتب مختلفی دارد. گروهی از پایین ترین مرتبه ی آن یعنی توان درک نیز بی بهره اند. شریعت برای تدبیر زندگی چنین افرادی سرپرست مشخص کرده است (گردآوری : انجمن ناجی) گروهی دیگر، به رغم برخورداری از این مرتبه از مراتب بالاتر آن یعنی مرحله ی کسب دانش و نیز عقل عملی، که سبب تشخیص درست از نادرست می گردد، بی بهره اند. این دسته در روایت ها نادان شمرده شده اند. حضرت علی (ع) می فرماید: هیچ فقری مانند نادانی نیست. (11) 3. فقر روحی (ذهنی)گروهی، به رغم برخورداری از مواهب طبیعی بسیار، همواره خود را نیازمند می پندارند؛ در اندیشه ی افزایش دارایی خویش به سر می برند و ازمشاهده ی مردم داراتر در حسرت فرو می روند. آزمندی و حسد در جان این افراد ریشه دوانیده، آن ها را از درون می پوساند. علی (ع) می فرماید:الطمع فقر حاصر.طمع فقری فراگیر و محدودکننده است (گردآوری : انجمن ناجی)برخی از راویان، این روایت را «فقر ظاهر» نگاشته اند؛ یعنی طمع فقری آشکار است(12). حضرت در جای دیگری این فقر را بدترین فقرها دانسته اند(13). چنین شخصی هر قدر داراتر شود، فقرش فزونی می یابد؛ مانند تشنه یی که نوشیدن آب دریا بر تشنگی اش بیفزاید.مقابل این وضعیت، حالت استغناست (گردآوری : انجمن ناجی) در این حالت، ممکن است شخص تنگدست باشد؛ ولی در درون خویش احساس آرامش و بی نیازی کند. معصومان: این حالت را ستوده، دارندگان آن را داراترین مردم خوانده اند. امام باقر (ع) می فرماید:لا فقر کفقر القلب و لا غنی کغنی القلب. (14)هیچ فقری چون فقر روحی و هیچ توانگریی چون استغنای روحی نیست.یکی از عواملی که در فقر روحی موثر است، تبلیغ فرهنگ مصرفی و ترویج کالاهای لوکس و تجملی در جامعه است (گردآوری : انجمن ناجی) وقتی شخصی می بیند در شهر یا همسایگی اش کسانی امکاناتی دارند که او فاقد آن هاست، در درون خود احساس کمبود و نیاز می کند. این احساس کمبود و نیاز، گاه در سطح جامعه گسترش می یابد و جامعه ی بی بهره از ثروت و رفاه با مشاهده ی جوامع توسعه یافته، خود را نیازمند می یابد. 4. فقر مالیاین نوع فقر، که موضوع اصلی بحث ماست، فقر مالی، فقر اقتصادی، فقر معیشتی و محرومیت نیز خوانده می شود. برخی از اقتصاددانان در تعریف این نوع فقر می گویند:فقر عبارت است از ناتوانی در برآورده ساختن نیازهای انسانی. (15)فقر عبارت است از عدم برخورداری از حدا قل امکانات معاش و یا به تعبیردیگر عدم برخورداری از قوت لایموت. (16)فقر یعنی ناتوانی انسان در تأمین حد کافی نیازمندی های بنیادی خود به منظور رسیدن به یک زندگی آبرومند و شایسته به عنوان شرط لازم در رسیدن به سوی کمال. (17)با توجه به تعریف های فوق، برای شناخت دقیق فقر باید نیازهای اولیه و اساسی انسان مشخص شود. در این باره نیز تعریف های گوناگونی وجود دارد. گروهی اموری را که فقدان آن ها سبب از بین رفتن هستی افراد می شود، نیازهای اساسی بشر می دانند؛ و دسته یی نیازها را بر اساس سطح متوسط زندگی در جامعه تعیین می کنند. بر اساس معیار اول فقط اساسی کسانی که در مرز گرسنگی و مرگ قرار دارند، فقیر شمرده می شوند؛ اما معیار دوم گستره ی وسیع تری دارد. از سوی دیگر، حداقل نیازهای مردم، در مکان ها و زمان های مختلف، متفاوت است (گردآوری : انجمن ناجی) بسیاری از کالاهایی که در کشورهای توسعه یافته نیاز اولیه شمرده می شود، در برخی از کشورها لوکس تلقی می گردد. چنان که ممکن است کالایی در یک زمان تجملی به شمار رود؛ ولی در زمانی دیگر ضروری شمرده شود. بر اساس اختلاف نظر در مفاهیم یاد شده، در ادبیات اقتصادی دو نوع فقر تعریف شده است: - 1. فقر مطلقهرگاه شخصی از تأمین نیازهای اولیه ی زندگی خود و ا فراد تحت سرپرستی اش ناتوان باشد و به عبارت دیگر، از آن میزان کالری یا پروتئین که برای ادامه ی حیات سالم لازم است برخوردار نباشند، دچار فقر مطلق است (گردآوری : انجمن ناجی)با توجه بدین تعریف، امروزه بخش عظیمی از افراد جهان در فقر مطلق به سر می برند. حدود 180 میلیون کودک در جهان، به ویژه در جنوب شرقی آسیا، از سوء تغذیه رنج می برند؛ و سالانه 5 میلیون کودک در جهان به سبب کمبود مواد غذایی جان خود را از دست می دهند. همین تعبیر را در سطح کلان و برای جوامع نیز می توان به کار برد؛ یعنی هرگاه درآمد سرانه ی جامعه یی از حد ّ لازم برای تأمین چنین نیازهایی کم تر باشد، این جامعه در فقر مطلق به سر می برد. - 2. فقر نسبی ممکن است گروهی از افراد یک کشور از توانایی لازم برای تأمین نیازهای اولیه ی زندگی برخوردار باشند؛ ولی به لحاظ این که درآمد و سطح زندگی آنان از متوسط درآمد جامعه پایین تر است، در فقر نسبی به سر برند. همچنین هرگاه درآمد جامعه یی از سطح متوسط درآمد کشورهای جهان پایین تر باشد، آن کشور، در سطح کلان، در فقر نسبی به سر می برد. هر چند نیازهای اساسی خود را تأمین کند. آنچه از روایات و نیز فتاوای فقها استنباط می شود، این است که فقیر در اسلام طبق معیار دوم تعریف شده است (گردآوری : انجمن ناجی) در بحث تعیین خط فقر، بدین موضوع با تفصیل بیش تری خواهیم پرداخت.از آن جا که آدمی پیوسته با فقر و آثار ناشی از آن درگیر بوده است، ادیان و مکاتب مختلف درباره ی آن اظهار نظر کرده اند. فقر در دین یهودآیین یهود فقر را امری طبیعی و تکوینی می داند؛ ولی در پی معالجه ی آثار آن است؛ برای مثال در تورات کنونی می خوانیم:ان الفقر و الغنی بیداللّه وحده، الرّب یفقر و یغنی. (18)فقر و غنا تنها به دست خداوند است، پروردگار انسان ها را فقیر و ثروت مند می سازد.در جای دیگر، ثروت مندان را چنین اندرز می دهد:مَن یعطی الفقیر لایحتاج و لمن یحجب عنه لعنات کثیره. (19)هر کس به فقیر ببخشد، محتاج نمی شود؛ و هر که منع کند، مورد لعنت بسیار قرار می گیرد.تأکید بر پرداخت زکات در این شریعت، بیان گر این است که حضرت موسی (ع) در اندیشه ی درمان فقر قوم خود به سرمی برد. قرآن کریم در آیاتی چند پیمان خداوند با بنی اسرائیل درباره ی پرداخت زکات را یادآوری می کند. (20) فقر در مسیحیتبی تردید فقر در شریعت حضرت عیسی (ع) نیز مطلوب نبوده است؛ زیرا حضرت عیسی (ع) خود را به پرداخت زکات مأمور می دانست و می فرمود:و اوصانی بالصلوة والزکاة مادمت حیّاً(21)آن حضرت پیروان خود را به نیکی به نیازمندان سفارش می کرد و می فرمود:خوشا به حال کسانی که اهل ترحم کردن شمرده می شوند. (22)البته انجیلی که اکنون موجود است، فقرا را نیز تسلای خاطر می دهد و می کوشد از غم آن ها بکاهد:«ملکوت خداوند در خوردن و آشامیدن نیست.» (23)تجربه ی عملی کلیسا در قرون گذشته، به ویژه قرون وسطا، به طور عمده توجیه ستم ستم گران و طبیعی و مقدر جلوه دادن فقر بیچارگان بوده است و هیچ گونه تلاشی در جهت مبارزه با این پدیده ازسوی آنان صورت نگرفت. این واکنش در برابر فقر، سبب شد تا گروه هایی چون مارکسیست ها دین را تخدیر کننده ی فقرا و توجیه گر استثمار قدرت مندان معرفی کنند. این واکنش همچنین موجب شد تا پس از رنسانس، برخی از تفکرهای نوظهور در جوامع غربی سعادت انسان را در جدایی هر چه بیش تر از دین بدانند. فقر در نظر سرمایه داریسیستم سرمایه داری فقر را ناشی از کمبود منابع طبیعی و ناتوانی طبیعت از برآورده ساختن نیازهای بشر می داند. اقتصاد دانان کلاسیک در برابر فقر واکنش های متفاوتی داشته اند. اسمیت (1723 - 1790)، اقتصاددان خوش بین این نظام، می گوید:جامعه ای که بخش اعظم آن را فقرا تشکیل می دهند هیچ گاه به شکوفایی و خوشبختی نخواهد رسید. (24)در مقابل مالتوس (1766ـ1834) و ریکاردو (1772ـ1823)، اقتصاددانان بدبین سرمایه داری، به شدت به تضعیف طبقه فقیر حکم کرده، هرگونه حمایت از این طبقه را مردود می دانند. مالتوس می گوید:کسانی که از قبل دنیا را در اختیار دارند از حق استفاده از این مواهب برخوردارند و اگر به قدری گمراه باشند که بر تهیدستان گرسنه رحم آورند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید. (25)ریکاردو نیز، که از مخالفان قوانین فقرا و خواستار لغو آن ها بود، از ارسال کمک جهت احداث مدرسه ی کودکان در «وست مینستر بروگام» امتناع کرد؛ زیرا قرار بود به کودکان این مدرسه یک وعده غذا داده شود. به نظر او این کار افزایش جمعیت را تشویق می کرد. (26) اقتصاددانان بعدی نیز، تحت تأثیر تقدیرگرایی تکامل یافته ی مالتوس، برخورد با مسئله ی فقر را چون برخورد با مرگ، بیماری و سایر پدیده های طبیعی می دانند؛ برای مثال «تاکری» در 1848 می گوید:اگر قوانین علم اقتصادحکم می کند که توده های فقیر همچنان در فقر باقی باشند، باید پذیرفت. (27)هر چند نظام سرمایه داری، به منظور بقای خود، به تدریج در جهت فراهم کردن حداقل معیشت و برخی از امور رفاهی برای طبقه ی ضعیف کارهایی انجام داد؛ ولی اصل نگرش آن ها به فقر و فقرا تغییر محسوسی نکرده است (گردآوری : انجمن ناجی)یکی از چیزهایی که با تجدید حیات اقتصاد سیاسی لیبرال همراه بوده، تلاش در جهت صیقل دادن به این باور و ترغیب طبقه ی کارگر به پذیرش این مطلب بوده است که اگر صاحبان ثروت و مکنت بدون هرگونه مانعی به کسب ثروت بپردازند، منافع آن ها نیز خود به خود تأمین خواهد شد؛ حال آن که اگر در پی آن باشند که خود سهم بیشتری از ثروت را به دست آورند به منافع خود صدمه خواهند زد. (28)با گذشت زمان و طرح انتقادات فراوان به این نظام، حکومت هایی که اقتصادشان بر اساس نظام سرمایه داری بود برای جلوگیری از فروپاشی خود وحفظ منافع مشترک دولت و طبقه ی سرمایه دار، با وضع قوانین و مقرراتی به نفع طبقه کارگر و در حمایت از مستمندان، به تحولاتی در نظام سرمایه داری تن دادند؛ مسئله ی تأمین اجتماعی بخشی از این تحولات است که با نظارت بر قوانین کار و مقابله با بیکاری توانست تا حدودی از وضعیت اسفبار مستمندان جلوگیری کند. فقر از نظر مارکسیستدر نظر مارکسیست ها فقر از تناقض میان ابزار تولید و روابط تولید ناشی می شود؛ یعنی هرگاه روابط تولید، متناسب با تکامل ابزار تولید، تغییر نکند، مشکلات اقتصادی فراوان مانند فقر پدید می آید. مارکس درباره ی پدیده ی فقر در زمان خود می گوید:اگر مالکیت خصوصی حتّی به صورت محدود وجود داشته باشد، این مسئله ناگزیر به فقر می انجامد. (29)او در رد نظریه ی پرودن، که می گفت برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری باید توسعه ی مالکیت صنایع محدود شود و برای بهبود وضع اقتصادی کارگران باید قوانین کار اصلاح گردد(30)، می گوید:برای از بین بردن فقر باید نظام سرمایه داری را از بین برد نه این که برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. (31)مارکس همچنین، دراین باره که چگونه نظام سرمایه داری به فقر می انجامد، می گوید:از آن جا که جامعه ی سرمایه داری بر انگیزه ی سود استوار است و سرمایه داران مالک ابزار تولید هستند، در وضعی قرار می گیرند که می توانند کارگران را استثمار کنند. (32) فقر از نظر اسلامدر نظام اقتصادی اسلام، برخلاف نظام سرمایه داری و مارکسیست، فقر از کمبود منابع طبیعی یا نهاد مالکیت خصوصی بر نمی خیزد. هرگاه این نظام محقّق گردد و از پیدایش عوامل فقر جلوگیری شود، این پدیده به طور کلّی رخت برمی بندد؛ زیرا براساس نصوص دینی منابع اولیه مورد نیاز همه ی انسان ها در طبیعت وجود دارد؛ چنان که خداوند می فرماید:و اتیکم من کل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت اللّه لاتحصوها. (33)هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمی توانید آن را به شمارش آورید.انسان ها از نظر صفات روحی، جسمی و فکری متفاوتند بنابراین مقاومت آن ها در برابر مشکلات، توان تصمیم گیری، شجاعت، هشیاری و نیروی ابتکار آن ها با یکدیگر فرق دارد؛ این اختلاف سبب می شود که حتّی اگر امکانات اولیه ی بهره برداری از طبیعت یکسان در اختیار همگان قرار گیرد، دست آورد تلاش آن ها متفاوت باشد. دین اسلام، که بر فطرت انسان استوار است، به رغم نفی هرگونه اختلاف درآمد ناشی از تبعیض و بی عدالتی، این تفاوت ها را پذیرفته است (گردآوری : انجمن ناجی) متأسفانه گروهی چون معلولان امکان بهره جستن از طبیعت ندارند یا رهاورد کوشش آن ها برای گذران زندگی شان (درحد متوسط جامعه) کافی نیست؛ و گروهی، به سبب حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، دارایی یا سرپرست خانواده خود را از دست می دهند. بنابراین، به رغم همه ی تلاش های پیشگیرانه فقر در جامعه وجود دارد. اسلام برای مبارزه با این واقعیت تلخ مالیات هایی چون خمس و زکات در نظر گرفته و سیستم تأمین اجتماعی مقرر کرده است (گردآوری : انجمن ناجی) برنامه های فقر ستیز و نیز نصوصی که در نکوهش فقر آمده، نشان می دهد که این پدیده در نظر اسلام مطلوب نیست. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: نزدیک است فقر به کفر بینجامد(34) آن حضرت درجای دیگر فقر و کفر را در یک سطح قرار داده، از هر دو به خداوند پناه برده است (گردآوری : انجمن ناجی) (35)بر اساس روایتی دیگر، خداوند به حضرت ابراهیم وحی کرد: ای ابراهیم، تو را آفریدم و با آتش نمرود آزمودم. پس هرگاه تو را گرفتار فقر می ساختم و بردباری ات را می گرفتم، چه می کردی؟ابراهیم پاسخ داد: خدایا، فقر از آتش نمرود بدتر و شدیدتر است (گردآوری : انجمن ناجی)خدای متعال فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، در آسمان شدیدتر از فقر نیافریدم. (36)ناگفته پیداست، انواع فقر در یکدیگر تأثیر دارند. آثار فقر اقتصادی در محورهای زیر قابل بررسی می نماید: 1. آثار اقتصادیاز آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه ی اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده یی سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. مورد استفاده قرار نگرفتن امکانات بالقوه ی اقتصادی، فقدان سرمایه ی لازم برای سرمایه گذاری، کمبود تقاضا برای نیروی کار، پایین بودن مزد ها و رشد منفی، از دیگر آثار اقتصادی فقراست؛ زیرا فقرا، به سبب محرومیتی که دارند، به طور معمول از تحصیلات و تخصّص لازم بی بهره اند؛ در نتیجه، از ظرفیت کارخانه ها و مزارع و دیگر منابع و امکانات استفاده ی کامل نمی شود، تولید کاهش می یابد و در نهایت، کشور فقیر برای تأمین نیازهای اساسی اش، ناگزیر ارزش های خود را زیر پا می نهد. دست نیاز به سوی کشورهای ثروتمند دراز می کند و به وابستگی اقتصادی، که اغلب به وابستگی سیاسی می انجامد، تن می دهد. 2. آثار فرهنگیآثار فرهنگی فقر در جامعه بسیار گسترده تر از آثار اقتصادی آن است (گردآوری : انجمن ناجی) برخی از این آثار عبارت است از: - الف) ضعف عقیدتیمحرومیت های اقتصادی ناشی از فقر، در افرادی که ظرفیت کافی ندارند و از سویی به سبب فقر از فراگیری تعالیم دینی بی بهره اند، به سست شدن ارکان ایمان می انجامد و ممکن است اعتقادشان به مبدأ هستی را ضعیف کند. پیامبراکرم (ص) می فرماید: «اگر رحمت پروردگارم بر فقرا نبود، نزدیک بود فقر به کفر بینجامد.» (37)حضرت علی (ع) فقر را موجب ضعف ایمان و سستی دین می داند. (38) - ب) ضعف علمیکمبود مراکز آموزشی و مربیان مجرب یکی از آثار فقر در سطح جامعه است (گردآوری : انجمن ناجی) علاوه بر این، امکانات محدود جامعه نیز تنها در اختیار گروه های خاصّی که از توانایی مالی برخوردارند، قرار می گیرد. در کشورهای فقیر معمولاً کودکان از سنین پایین در کنار سرپرست خانواده برای تأمین نیازهای اولیه زندگی تلاش می کنند و به همین سبب، آمار ترک تحصیل نوجوانان بسیار بالاست (گردآوری : انجمن ناجی) - ج) اضطراب و ناراحتی های روحیوقتی فاصله ی طبقاتی در جامعه ای شدت یابد، به تدریج کینه ها و عقده های روحی در درون فقرا ریشه می دواند و حالت نومیدی و افسردگی آن ها را فرا می گیرد و آثار اجتماعی زیانباری به ارمغان می آورد. امام صادق (ع) دراین باره می فرماید:چند چیز است که هر کس یکی از آن ها را نداشته باشد، زندگی اش دچارکاستی و عقلش پریشان و ذهنش مشوش است:سلامتی، امنیت و وسعت روزی. (39) - د) رخت بربستن صفات پسندیدهانسان های نیازمند، به سبب تزلزل روحیه ا ی که دارند، اغلب گرفتار ضعف شخصیت شده، به تدریج خصلت های والای خود را از دست می دهند. به بعضی از صفات ناپسند مبتلا می شوند؛ برای مثال وقتی نیازمندی می بیند کسی سخن راستش را باور نمی کند، کم کم در برابر دروغ گویی بی تفاوت می شود. امام رضا (ع) در این باره می فرماید: هرگاه دنیا به کسی پشت کند (فقیر شود) نیکی های خودش را نیز از او می گیرد. (40) 3. آثار اجتماعیمیان محرومیت های اقتصادی و مسائل فرهنگی ـ اجتماعی پیوندی مستحکم وجود دارد. آثار گونه گون فقر در هنجارهای جامعه نیز تأثیر می گذارد.مهم ترین اثر اجتماعی فقر که خود به آثار دیگر می انجامد، ضعف شخصیت تهیدستان است (گردآوری : انجمن ناجی) فقیران، به سبب برخوردار نبودن از امکانات مادی و موقعیت اجتماعی، در جامعه مورد تحقیر قرار می گیرند؛ اگر حقّی از آن ها پایمال شود، کسی گفتارشان را نمی پذیرد. بنابراین، قدرت دفاع از حق خود را از دست می دهند و نومید به انزوا روی می آورند. حضرت سجاد (ص)، با توجه به تأثیر فقر بر شخصیت انسان، چنین دعا می کرد:... خدایا، حیثیت مرا با تنگدستی پایمال نگردان. (41)حضرت علی (ع) نیز دراین باره می فرماید: تهیدست کوچک شمرده می شود، سخن وی را نمی شنوند و جایگاه او را نمی شناسند. (42) و در فرازی دیگر از گفتار خویش می فرماید: اگر فقیر راستگو باشد او را دروغ گو می پندارند. (43)آن بزرگوار، درباره ی ناتوانی تهیدست در دفاع از حق خود، می فرماید: فقر انسان زیرک را هنگام استدلال گنگ می سازد. (44) و در اشاره به فرجام تهیدست و گوشه گیری وی چنین می فرماید: اگر انسان تهیدست شود، نومید و خوار می گردد (45).... مستمند در وطن خویش منزوی و غریب است (گردآوری : انجمن ناجی) (46)آنچه گذشت، آثار اجتماعی فقر را در شخص فقیر نشان می دهد. این آثار در صحنه ی اجتماع بسیار خطرناکتر و ویرانگرتر است (گردآوری : انجمن ناجی) بخشی از این آثار، که به طور عمده زاییده ی عقده های روحی و تحقیرهای اجتماعی و سلب شخصیت تهیدستان شمرده می شود، عبارت است از: بالا رفتن آمار جرائم و بزهکاری حتّی در میان کودکان و نوجوانان، طلاق، اعتیاد، فحشا، تکدی و ولگردی3. فقر روحی (ذهنی)گروهی، به رغم برخورداری از مواهب طبیعی بسیار، همواره خود را نیازمند می پندارند؛ در اندیشه ی افزایش دارایی خویش به سر می برند و ازمشاهده ی مردم داراتر در حسرت فرو می روند. آزمندی و حسد در جان این افراد ریشه دوانیده، آن ها را از درون می پوساند. علی (ع) می فرماید:الطمع فقر حاصر.طمع فقری فراگیر و محدودکننده است (گردآوری : انجمن ناجی)برخی از راویان، این روایت را «فقر ظاهر» نگاشته اند؛ یعنی طمع فقری آشکار است(12). حضرت در جای دیگری این فقر را بدترین فقرها دانسته اند(13). چنین شخصی هر قدر داراتر شود، فقرش فزونی می یابد؛ مانند تشنه یی که نوشیدن آب دریا بر تشنگی اش بیفزاید.مقابل این وضعیت، حالت استغناست (گردآوری : انجمن ناجی) در این حالت، ممکن است شخص تنگدست باشد؛ ولی در درون خویش احساس آرامش و بی نیازی کند. معصومان: این حالت را ستوده، دارندگان آن را داراترین مردم خوانده اند. امام باقر (ع) می فرماید:لا فقر کفقر القلب و لا غنی کغنی القلب. (14)هیچ فقری چون فقر روحی و هیچ توانگریی چون استغنای روحی نیست.یکی از عواملی که در فقر روحی موثر است، تبلیغ فرهنگ مصرفی و ترویج کالاهای لوکس و تجملی در جامعه است (گردآوری : انجمن ناجی) وقتی شخصی می بیند در شهر یا همسایگی اش کسانی امکاناتی دارند که او فاقد آن هاست، در درون خود احساس کمبود و نیاز می کند. این احساس کمبود و نیاز، گاه در سطح جامعه گسترش می یابد و جامعه ی بی بهره از ثروت و رفاه با مشاهده ی جوامع توسعه یافته، خود را نیازمند می یابد. 4. فقر مالیاین نوع فقر، که موضوع اصلی بحث ماست، فقر مالی، فقر اقتصادی، فقر معیشتی و محرومیت نیز خوانده می شود. برخی از اقتصاددانان در تعریف این نوع فقر می گویند:فقر عبارت است از ناتوانی در برآورده ساختن نیازهای انسانی. (15)فقر عبارت است از عدم برخورداری از حدا قل امکانات معاش و یا به تعبیردیگر عدم برخورداری از قوت لایموت. (16)فقر یعنی ناتوانی انسان در تأمین حد کافی نیازمندی های بنیادی خود به منظور رسیدن به یک زندگی آبرومند و شایسته به عنوان شرط لازم در رسیدن به سوی کمال. (17)با توجه به تعریف های فوق، برای شناخت دقیق فقر باید نیازهای اولیه و اساسی انسان مشخص شود. در این باره نیز تعریف های گوناگونی وجود دارد. گروهی اموری را که فقدان آن ها سبب از بین رفتن هستی افراد می شود، نیازهای اساسی بشر می دانند؛ و دسته یی نیازها را بر اساس سطح متوسط زندگی در جامعه تعیین می کنند. بر اساس معیار اول فقط اساسی کسانی که در مرز گرسنگی و مرگ قرار دارند، فقیر شمرده می شوند؛ اما معیار دوم گستره ی وسیع تری دارد. از سوی دیگر، حداقل نیازهای مردم، در مکان ها و زمان های مختلف، متفاوت است (گردآوری : انجمن ناجی) بسیاری از کالاهایی که در کشورهای توسعه یافته نیاز اولیه شمرده می شود، در برخی از کشورها لوکس تلقی می گردد. چنان که ممکن است کالایی در یک زمان تجملی به شمار رود؛ ولی در زمانی دیگر ضروری شمرده شود. بر اساس اختلاف نظر در مفاهیم یاد شده، در ادبیات اقتصادی دو نوع فقر تعریف شده است: - 1. فقر مطلقهرگاه شخصی از تأمین نیازهای اولیه ی زندگی خود و ا فراد تحت سرپرستی اش ناتوان باشد و به عبارت دیگر، از آن میزان کالری یا پروتئین که برای ادامه ی حیات سالم لازم است برخوردار نباشند، دچار فقر مطلق است (گردآوری : انجمن ناجی)با توجه بدین تعریف، امروزه بخش عظیمی از افراد جهان در فقر مطلق به سر می برند. حدود 180 میلیون کودک در جهان، به ویژه در جنوب شرقی آسیا، از سوء تغذیه رنج می برند؛ و سالانه 5 میلیون کودک در جهان به سبب کمبود مواد غذایی جان خود را از دست می دهند. همین تعبیر را در سطح کلان و برای جوامع نیز می توان به کار برد؛ یعنی هرگاه درآمد سرانه ی جامعه یی از حد ّ لازم برای تأمین چنین نیازهایی کم تر باشد، این جامعه در فقر مطلق به سر می برد. - 2. فقر نسبی ممکن است گروهی از افراد یک کشور از توانایی لازم برای تأمین نیازهای اولیه ی زندگی برخوردار باشند؛ ولی به لحاظ این که درآمد و سطح زندگی آنان از متوسط درآمد جامعه پایین تر است، در فقر نسبی به سر برند. همچنین هرگاه درآمد جامعه یی از سطح متوسط درآمد کشورهای جهان پایین تر باشد، آن کشور، در سطح کلان، در فقر نسبی به سر می برد. هر چند نیازهای اساسی خود را تأمین کند. آنچه از روایات و نیز فتاوای فقها استنباط می شود، این است که فقیر در اسلام طبق معیار دوم تعریف شده است (گردآوری : انجمن ناجی) در بحث تعیین خط فقر، بدین موضوع با تفصیل بیش تری خواهیم پرداخت.از آن جا که آدمی پیوسته با فقر و آثار ناشی از آن درگیر بوده است، ادیان و مکاتب مختلف درباره ی آن اظهار نظر کرده اند. فقر در دین یهودآیین یهود فقر را امری طبیعی و تکوینی می داند؛ ولی در پی معالجه ی آثار آن است؛ برای مثال در تورات کنونی می خوانیم:ان الفقر و الغنی بیداللّه وحده، الرّب یفقر و یغنی. (18)فقر و غنا تنها به دست خداوند است، پروردگار انسان ها را فقیر و ثروت مند می سازد.در جای دیگر، ثروت مندان را چنین اندرز می دهد:مَن یعطی الفقیر لایحتاج و لمن یحجب عنه لعنات کثیره. (19)هر کس به فقیر ببخشد، محتاج نمی شود؛ و هر که منع کند، مورد لعنت بسیار قرار می گیرد.تأکید بر پرداخت زکات در این شریعت، بیان گر این است که حضرت موسی (ع) در اندیشه ی درمان فقر قوم خود به سرمی برد. قرآن کریم در آیاتی چند پیمان خداوند با بنی اسرائیل درباره ی پرداخت زکات را یادآوری می کند. (20) فقر در مسیحیتبی تردید فقر در شریعت حضرت عیسی (ع) نیز مطلوب نبوده است؛ زیرا حضرت عیسی (ع) خود را به پرداخت زکات مأمور می دانست و می فرمود:و اوصانی بالصلوة والزکاة مادمت حیّاً(21)آن حضرت پیروان خود را به نیکی به نیازمندان سفارش می کرد و می فرمود:خوشا به حال کسانی که اهل ترحم کردن شمرده می شوند. (22)البته انجیلی که اکنون موجود است، فقرا را نیز تسلای خاطر می دهد و می کوشد از غم آن ها بکاهد:«ملکوت خداوند در خوردن و آشامیدن نیست.» (23)تجربه ی عملی کلیسا در قرون گذشته، به ویژه قرون وسطا، به طور عمده توجیه ستم ستم گران و طبیعی و مقدر جلوه دادن فقر بیچارگان بوده است و هیچ گونه تلاشی در جهت مبارزه با این پدیده ازسوی آنان صورت نگرفت. این واکنش در برابر فقر، سبب شد تا گروه هایی چون مارکسیست ها دین را تخدیر کننده ی فقرا و توجیه گر استثمار قدرت مندان معرفی کنند. این واکنش همچنین موجب شد تا پس از رنسانس، برخی از تفکرهای نوظهور در جوامع غربی سعادت انسان را در جدایی هر چه بیش تر از دین بدانند. فقر در نظر سرمایه داریسیستم سرمایه داری فقر را ناشی از کمبود منابع طبیعی و ناتوانی طبیعت از برآورده ساختن نیازهای بشر می داند. اقتصاد دانان کلاسیک در برابر فقر واکنش های متفاوتی داشته اند. اسمیت (1723 - 1790)، اقتصاددان خوش بین این نظام، می گوید:جامعه ای که بخش اعظم آن را فقرا تشکیل می دهند هیچ گاه به شکوفایی و خوشبختی نخواهد رسید. (24)در مقابل مالتوس (1766ـ1834) و ریکاردو (1772ـ1823)، اقتصاددانان بدبین سرمایه داری، به شدت به تضعیف طبقه فقیر حکم کرده، هرگونه حمایت از این طبقه را مردود می دانند. مالتوس می گوید:کسانی که از قبل دنیا را در اختیار دارند از حق استفاده از این مواهب برخوردارند و اگر به قدری گمراه باشند که بر تهیدستان گرسنه رحم آورند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید. (25)ریکاردو نیز، که از مخالفان قوانین فقرا و خواستار لغو آن ها بود، از ارسال کمک جهت احداث مدرسه ی کودکان در «وست مینستر بروگام» امتناع کرد؛ زیرا قرار بود به کودکان این مدرسه یک وعده غذا داده شود. به نظر او این کار افزایش جمعیت را تشویق می کرد. (26) اقتصاددانان بعدی نیز، تحت تأثیر تقدیرگرایی تکامل یافته ی مالتوس، برخورد با مسئله ی فقر را چون برخورد با مرگ، بیماری و سایر پدیده های طبیعی می دانند؛ برای مثال «تاکری» در 1848 می گوید:اگر قوانین علم اقتصادحکم می کند که توده های فقیر همچنان در فقر باقی باشند، باید پذیرفت. (27)هر چند نظام سرمایه داری، به منظور بقای خود، به تدریج در جهت فراهم کردن حداقل معیشت و برخی از امور رفاهی برای طبقه ی ضعیف کارهایی انجام داد؛ ولی اصل نگرش آن ها به فقر و فقرا تغییر محسوسی نکرده است (گردآوری : انجمن ناجی)یکی از چیزهایی که با تجدید حیات اقتصاد سیاسی لیبرال همراه بوده، تلاش در جهت صیقل دادن به این باور و ترغیب طبقه ی کارگر به پذیرش این مطلب بوده است که اگر صاحبان ثروت و مکنت بدون هرگونه مانعی به کسب ثروت بپردازند، منافع آن ها نیز خود به خود تأمین خواهد شد؛ حال آن که اگر در پی آن باشند که خود سهم بیشتری از ثروت را به دست آورند به منافع خود صدمه خواهند زد. (28)با گذشت زمان و طرح انتقادات فراوان به این نظام، حکومت هایی که اقتصادشان بر اساس نظام سرمایه داری بود برای جلوگیری از فروپاشی خود وحفظ منافع مشترک دولت و طبقه ی سرمایه دار، با وضع قوانین و مقرراتی به نفع طبقه کارگر و در حمایت از مستمندان، به تحولاتی در نظام سرمایه داری تن دادند؛ مسئله ی تأمین اجتماعی بخشی از این تحولات است که با نظارت بر قوانین کار و مقابله با بیکاری توانست تا حدودی از وضعیت اسفبار مستمندان جلوگیری کند. فقر از نظر مارکسیستدر نظر مارکسیست ها فقر از تناقض میان ابزار تولید و روابط تولید ناشی می شود؛ یعنی هرگاه روابط تولید، متناسب با تکامل ابزار تولید، تغییر نکند، مشکلات اقتصادی فراوان مانند فقر پدید می آید. مارکس درباره ی پدیده ی فقر در زمان خود می گوید:اگر مالکیت خصوصی حتّی به صورت محدود وجود داشته باشد، این مسئله ناگزیر به فقر می انجامد. (29)او در رد نظریه ی پرودن، که می گفت برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری باید توسعه ی مالکیت صنایع محدود شود و برای بهبود وضع اقتصادی کارگران باید قوانین کار اصلاح گردد(30)، می گوید:برای از بین بردن فقر باید نظام سرمایه داری را از بین برد نه این که برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. (31)مارکس همچنین، دراین باره که چگونه نظام سرمایه داری به فقر می انجامد، می گوید:از آن جا که جامعه ی سرمایه داری بر انگیزه ی سود استوار است و سرمایه داران مالک ابزار تولید هستند، در وضعی قرار می گیرند که می توانند کارگران را استثمار کنند. (32) فقر از نظر اسلامدر نظام اقتصادی اسلام، برخلاف نظام سرمایه داری و مارکسیست، فقر از کمبود منابع طبیعی یا نهاد مالکیت خصوصی بر نمی خیزد. هرگاه این نظام محقّق گردد و از پیدایش عوامل فقر جلوگیری شود، این پدیده به طور کلّی رخت برمی بندد؛ زیرا براساس نصوص دینی منابع اولیه مورد نیاز همه ی انسان ها در طبیعت وجود دارد؛ چنان که خداوند می فرماید:و اتیکم من کل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت اللّه لاتحصوها. (33)هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمی توانید آن را به شمارش آورید.انسان ها از نظر صفات روحی، جسمی و فکری متفاوتند بنابراین مقاومت آن ها در برابر مشکلات، توان تصمیم گیری، شجاعت، هشیاری و نیروی ابتکار آن ها با یکدیگر فرق دارد؛ این اختلاف سبب می شود که حتّی اگر امکانات اولیه ی بهره برداری از طبیعت یکسان در اختیار همگان قرار گیرد، دست آورد تلاش آن ها متفاوت باشد. دین اسلام، که بر فطرت انسان استوار است، به رغم نفی هرگونه اختلاف درآمد ناشی از تبعیض و بی عدالتی، این تفاوت ها را پذیرفته است (گردآوری : انجمن ناجی) متأسفانه گروهی چون معلولان امکان بهره جستن از طبیعت ندارند یا رهاورد کوشش آن ها برای گذران زندگی شان (درحد متوسط جامعه) کافی نیست؛ و گروهی، به سبب حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، دارایی یا سرپرست خانواده خود را از دست می دهند. بنابراین، به رغم همه ی تلاش های پیشگیرانه فقر در جامعه وجود دارد. اسلام برای مبارزه با این واقعیت تلخ مالیات هایی چون خمس و زکات در نظر گرفته و سیستم تأمین اجتماعی مقرر کرده است (گردآوری : انجمن ناجی) برنامه های فقر ستیز و نیز نصوصی که در نکوهش فقر آمده، نشان می دهد که این پدیده در نظر اسلام مطلوب نیست. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: نزدیک است فقر به کفر بینجامد(34) آن حضرت درجای دیگر فقر و کفر را در یک سطح قرار داده، از هر دو به خداوند پناه برده است (گردآوری : انجمن ناجی) (35)بر اساس روایتی دیگر، خداوند به حضرت ابراهیم وحی کرد: ای ابراهیم، تو را آفریدم و با آتش نمرود آزمودم. پس هرگاه تو را گرفتار فقر می ساختم و بردباری ات را می گرفتم، چه می کردی؟ابراهیم پاسخ داد: خدایا، فقر از آتش نمرود بدتر و شدیدتر است (گردآوری : انجمن ناجی)خدای متعال فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، در آسمان شدیدتر از فقر نیافریدم. (36)ناگفته پیداست، انواع فقر در یکدیگر تأثیر دارند. آثار فقر اقتصادی در محورهای زیر قابل بررسی می نماید: 1. آثار اقتصادیاز آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه ی اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده یی سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. مورد استفاده قرار نگرفتن امکانات بالقوه ی اقتصادی، فقدان سرمایه ی لازم برای سرمایه گذاری، کمبود تقاضا برای نیروی کار، پایین بودن مزد ها و رشد منفی، از دیگر آثار اقتصادی فقراست؛ زیرا فقرا، به سبب محرومیتی که دارند، به طور معمول از تحصیلات و تخصّص لازم بی بهره اند؛ در نتیجه، از ظرفیت کارخانه ها و مزارع و دیگر منابع و امکانات استفاده ی کامل نمی شود، تولید کاهش می یابد و در نهایت، کشور فقیر برای تأمین نیازهای اساسی اش، ناگزیر ارزش های خود را زیر پا می نهد. دست نیاز به سوی کشورهای ثروتمند دراز می کند و به وابستگی اقتصادی، که اغلب به وابستگی سیاسی می انجامد، تن می دهد. 2. آثار فرهنگیآثار فرهنگی فقر در جامعه بسیار گسترده تر از آثار اقتصادی آن است (گردآوری : انجمن ناجی) برخی از این آثار عبارت است از: - الف) ضعف عقیدتیمحرومیت های اقتصادی ناشی از فقر، در افرادی که ظرفیت کافی ندارند و از سویی به سبب فقر از فراگیری تعالیم دینی بی بهره اند، به سست شدن ارکان ایمان می انجامد و ممکن است اعتقادشان به مبدأ هستی را ضعیف کند. پیامبراکرم (ص) می فرماید: «اگر رحمت پروردگارم بر فقرا نبود، نزدیک بود فقر به کفر بینجامد.» (37)حضرت علی (ع) فقر را موجب ضعف ایمان و سستی دین می داند. (38) - ب) ضعف علمیکمبود مراکز آموزشی و مربیان مجرب یکی از آثار فقر در سطح جامعه است (گردآوری : انجمن ناجی) علاوه بر این، امکانات محدود جامعه نیز تنها در اختیار گروه های خاصّی که از توانایی مالی برخوردارند، قرار می گیرد. در کشورهای فقیر معمولاً کودکان از سنین پایین در کنار سرپرست خانواده برای تأمین نیازهای اولیه زندگی تلاش می کنند و به همین سبب، آمار ترک تحصیل نوجوانان بسیار بالاست (گردآوری : انجمن ناجی) - ج) اضطراب و ناراحتی های روحیوقتی فاصله ی طبقاتی در جامعه ای شدت یابد، به تدریج کینه ها و عقده های روحی در درون فقرا ریشه می دواند و حالت نومیدی و افسردگی آن ها را فرا می گیرد و آثار اجتماعی زیانباری به ارمغان می آورد. امام صادق (ع) دراین باره می فرماید:چند چیز است که هر کس یکی از آن ها را نداشته باشد، زندگی اش دچارکاستی و عقلش پریشان و ذهنش مشوش است:سلامتی، امنیت و وسعت روزی. (39) - د) رخت بربستن صفات پسندیدهانسان های نیازمند، به سبب تزلزل روحیه ا ی که دارند، اغلب گرفتار ضعف شخصیت شده، به تدریج خصلت های والای خود را از دست می دهند. به بعضی از صفات ناپسند مبتلا می شوند؛ برای مثال وقتی نیازمندی می بیند کسی سخن راستش را باور نمی کند، کم کم در برابر دروغ گویی بی تفاوت می شود. امام رضا (ع) در این باره می فرماید: هرگاه دنیا به کسی پشت کند (فقیر شود) نیکی های خودش را نیز از او می گیرد. (40) 3. آثار اجتماعیمیان محرومیت های اقتصادی و مسائل فرهنگی ـ اجتماعی پیوندی مستحکم وجود دارد. آثار گونه گون فقر در هنجارهای جامعه نیز تأثیر می گذارد.مهم ترین اثر اجتماعی فقر که خود به آثار دیگر می انجامد، ضعف شخصیت تهیدستان است (گردآوری : انجمن ناجی) فقیران، به سبب برخوردار نبودن از امکانات مادی و موقعیت اجتماعی، در جامعه مورد تحقیر قرار می گیرند؛ اگر حقّی از آن ها پایمال شود، کسی گفتارشان را نمی پذیرد. بنابراین، قدرت دفاع از حق خود را از دست می دهند و نومید به انزوا روی می آورند. حضرت سجاد (ص)، با توجه به تأثیر فقر بر شخصیت انسان، چنین دعا می کرد:... خدایا، حیثیت مرا با تنگدستی پایمال نگردان. (41)حضرت علی (ع) نیز دراین باره می فرماید: تهیدست کوچک شمرده می شود، سخن وی را نمی شنوند و جایگاه او را نمی شناسند. (42) و در فرازی دیگر از گفتار خویش می فرماید: اگر فقیر راستگو باشد او را دروغ گو می پندارند. (43)آن بزرگوار، درباره ی ناتوانی تهیدست در دفاع از حق خود، می فرماید: فقر انسان زیرک را هنگام استدلال گنگ می سازد. (44) و در اشاره به فرجام تهیدست و گوشه گیری وی چنین می فرماید: اگر انسان تهیدست شود، نومید و خوار می گردد (45).... مستمند در وطن خویش منزوی و غریب است (گردآوری : انجمن ناجی) (46)آنچه گذشت، آثار اجتماعی فقر را در شخص فقیر نشان می دهد. این آثار در صحنه ی اجتماع بسیار خطرناکتر و ویرانگرتر است (گردآوری : انجمن ناجی) بخشی از این آثار، که به طور عمده زاییده ی عقده های روحی و تحقیرهای اجتماعی و سلب شخصیت تهیدستان شمرده می شود، عبارت است از: بالا رفتن آمار جرائم و بزهکاری حتّی در میان کودکان و نوجوانان، طلاق، اعتیاد، فحشا، تکدی و ولگردی
[size=medium]4. آثار سیاسی فقر و محرومیت سبب می شود تهید ستان در برابر دولتمردان احساس کینه و دشمنی کرده، در اجرای برنامه های دولت کارشکنی کنند. هر چند این گروه ها از موقعیت اجتماعی بی بهره اند؛ ولی بدان دلیل که بیش تر مردم را شکل می دهند، رضایت آن ها موجب مستحکم شدن پایه های حکومت و ناخشنودی آن ها سبب فروپاشی آن می شود. هر گاه مردم فقیر به حکومت خود اعتقاد و اعتماد نداشته باشند، به سادگی بازیچه ی گروه های مخالف دولت می شوند و در برابر مزدی ناچیز مقاصد آنان را اجرا می کنند. حضرت علی (ع) در نامه ی خود به مالک اشتر درباره ی تهیدستان چنین سفارش می کند:... کارهای تو باید خشنودی رعیت را به دنبال داشته باشد؛ زیرا خشم توده های مردم، خشنودی خواص را پایمال می کند و حال آن که خشم نزدیکان، اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز است (گردآوری : انجمن ناجی)... همانا عامه ی مردم ستون دین و ساز و برگ در برابر دشمنان شمرده می شوند؛ پس باید توجه تو به آنان بیش تر و میل تو به ایشان فزون تر باشد. (47)برای درمان فقر و پیشگیری از آن، نخست باید ریشه های آن را شناخت. در این فصل، ریشه های فقر را در دو بخش «فقر انتخابی» و «فقر تحمیلی» بررسی می کنیم. فقر انتخابی «ارادی»فقر انتخابی یعنی آن که خود فقر مراد شخص باشد یا به سبب عواملی که او در ایجاد آن ها نقش داشته، پدید آید. فقر انتخابی، به هر دو تفسیر آن، گاه مطلوب و مثبت است و زمانی مذموم و منفی. الف) فقر انتخابی مثبتگاه ممکن است شخص در مقطع زمانی خاصّی، با در نظر داشتن هدفی والا سختی و مشقّت را تحمل کرده، در زندگی فقیرانه به سر برد، چنان که زندگی برخی از دانشمندان نشان دهنده ی فقر انتخابی و خود خواسته ی آن هاست (گردآوری : انجمن ناجی) ناگفته پیداست این گروه هرگز در پی فقر نبوده اند؛ بلکه به جهت ترجیح دادن دانش بر رفاه و آسایش مادی در فقر به سر بردند؛ به گونه یی که اگر جمع دانش و ثروت بر ایشان ممکن بود، هرگز تن به فقر نمی سپردند. گاه گزینش فقر به سبب اهداف متعالی الهی است؛ مانند فقر پیامبر اکرم (ص). آن بزرگوار از ثروت فراوان همسرش چشم پوشید و همه را در راه ترویج دین اسلام به کار برد.مراد حضرت علی (ع) از تهیدستی در عبارت «خداوند بر پیشوایان واجب کرده است که مانند تهیدست ترین افراد جامعه زندگی کنند.» (48) نیز همین گونه فقر است (گردآوری : انجمن ناجی) ب) فقر انتخابی منفیگروهی، به رغم برخورداری از ثروت یا اسباب فراهم آوردن آن، به سبب برداشت های نادرست از تعالیم دینی فقر را برمی گزینند. گاه فرد بطور مستقیم فقر را انتخاب نمی کند؛ بلکه آگاهانه یا ناآگاهانه کاری می کند که نتیجه ای جز فقر ندارد؛ در این مورد هر چند انتخاب آگاهانه تحقّق نیافته، ولی به هر حال تهیدستی گزینش شده است (گردآوری : انجمن ناجی) عواملی که سبب گزینش منفی فقر می شود، عبارت است از: - 1. تنبلی و استقامت نداشتنبسیاری از فقرها در تنبلی و پشتکار نداشتن افراد ریشه دارد. گروهی یا اصلاً حوصله ی کار ندارند یا در پی کارهای راحت و بی رنج می گردند. دسته ای نیز به سبب آن که در جوانی حرفه و تخصّصی نیاموخته اند، نمی توانند کار مناسب بیابند و بی کار می مانند. در چنین موقعیتی، جز فقر چیزی در انتظار انسان نیست. حضرت علی (ع) می فرماید: هر کس بر رنج (ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. (49)امام کاظم (ع) نیز می فرماید: از تنبلی و کسالت بپرهیزید؛ زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت می شود. (50)از آن جا که جامعه نیز از افراد پدید می آید؛ وقتی بیش تر مردم جامعه سستی و تنبلی پیشه کنند کشور در گرداب فقر فرو می رود. - 2. بی برنامگیرمز موفّقیت هر فرد، داشتن برنامه ی متناسب با موقعیت خود و جامعه و تنظیم مخارج زندگی است (گردآوری : انجمن ناجی) در سطح کلان نیز کشورها با تنظیم برنامه های کوتاه و بلندمدت به سامان دهی وضعیت اقتصادی خود می پردازند. بنابراین، بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می انجامد. به همین جهت امام علی (ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است (گردآوری : انجمن ناجی) (51) امام صادق (ع) می فرماید: تضمین می کنم، هر کس در زندگی خود ا قتصاد را رعایت کند، هرگز فقیر نشود. (52)برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند(53) که در واقع نوعی بی برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است (گردآوری : انجمن ناجی) البته در سطح کلان اسراف گستره ا ی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال کشور (اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقّی می شود. اسراف علاوه بر این که به جهت بی برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به شمار می آید. - 3. ارتکاب گناهمعصومان: گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. برخی از این روایت ها، از گناهانی خاص مانند دروغ، خیانت، گسستن پیوندهای خویشاوندی، اسراف و ستم نام برده اند(54) و دسته یی به طور کلّی گناه را موجب زوال نعمت دانسه اند. (55) در مقابل، بسیاری از روایت ها نعمت خداوند و وسعت روزی را به ایمان و تقوا و کردار نیکی چون خوش اخلاقی، امانت داری، دعا و صدقه وابسته ساخته اند. (56)در تحلیل ارتباط فقر و گناه و نیز کردار نیک و دارایی باید گفت: هر چندخداوند نظام هستی را بر اساس قانون علیّت آفریده و هیچ چیز بدون علّت پدید نمی آید؛ ولی اسباب در علل مادی منحصر نیست و علل معنوی نیز، به طور مستقل یا در کنار آن علت ها آثاری ویژه دارد؛ برای مثال می توان صدقه یا تحکیم پیوند خویشاوندی را از علل معنوی طول عمر به شمار آورد. بنابر این، اگر خداوند می فرماید: گنجینه های تمام اشیای عالم نزد ما است و اندازه ی مشخصی از آن ها را برای مردم فرو می فرستیم،(57) نشان دهنده ی این است که امکانات مادی موجود در طبیعت، تنها اندکی از آن گنجینه های پایان ناپذیر خداوند است (گردآوری : انجمن ناجی) پس انسان های معتقد به خدا، هرگاه زندگی اقتصادی خود را در چارچوب تعلیمات دینی سامان دهند، هرگز نگران پایان یافتن منابع طبیعت نخواهند بود. خداوند می فرماید: هرگاه مردم ایمان و تقوا داشتند، ما درهای برکات خود را از آسمان و زمین بر آن ها می گشودیم. (58) این سخن الاهی بر این واقعیت که اموری غیر مادی چون ایمان و کردار نیک و گناه و ناسپاسی نیز در شمار اسباب و علت های جهان جای دارد گواهی می دهد. افزون بر این، تأثیر برخی از گناهان چون دروغ، خیانت و اسراف در فقر، به ویژه در سطح کلان، از طریق علل مادی نیز قابل تبیین می نماید. البته در ریشه یابی پدیده ها توجه به همه ی عوامل ضروری است، برای مثال تهیدست بودن مؤمن به معنای بی تأثیر بودن ایمان نیست، بلکه ممکن است عوامل دیگری که در این فصل مورد اشاره قرار می گیرد، موجب فقر او شده باشد. درفصل پایانی کتاب، به تفصیل در این باره سخن خواهیم گفت. -4. آثار سیاسی فقر و محرومیت سبب می شود تهید ستان در برابر دولتمردان احساس کینه و دشمنی کرده، در اجرای برنامه های دولت کارشکنی کنند.
هر چند این گروه ها از موقعیت اجتماعی بی بهره اند؛ ولی بدان دلیل که بیش تر مردم را شکل می دهند، رضایت آن ها موجب مستحکم شدن پایه های حکومت و ناخشنودی آن ها سبب فروپاشی آن می شود. هر گاه مردم فقیر به حکومت خود اعتقاد و اعتماد نداشته باشند، به سادگی بازیچه ی گروه های مخالف دولت می شوند و در برابر مزدی ناچیز مقاصد آنان را اجرا می کنند. حضرت علی (ع) در نامه ی خود به مالک اشتر درباره ی تهیدستان چنین سفارش می کند:... کارهای تو باید خشنودی رعیت را به دنبال داشته باشد؛ زیرا خشم توده های مردم، خشنودی خواص را پایمال می کند و حال آن که خشم نزدیکان، اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز است (گردآوری : انجمن ناجی)...
همانا عامه ی مردم ستون دین و ساز و برگ در برابر دشمنان شمرده می شوند؛ پس باید توجه تو به آنان بیش تر و میل تو به ایشان فزون تر باشد. (47)برای درمان فقر و پیشگیری از آن، نخست باید ریشه های آن را شناخت. در این فصل، ریشه های فقر را در دو بخش «فقر انتخابی» و «فقر تحمیلی» بررسی می کنیم. فقر انتخابی «ارادی»فقر انتخابی یعنی آن که خود فقر مراد شخص باشد یا به سبب عواملی که او در ایجاد آن ها نقش داشته، پدید آید. فقر انتخابی، به هر دو تفسیر آن، گاه مطلوب و مثبت است و زمانی مذموم و منفی.
الف) فقر انتخابی مثبتگاه ممکن است شخص در مقطع زمانی خاصّی، با در نظر داشتن هدفی والا سختی و مشقّت را تحمل کرده، در زندگی فقیرانه به سر برد، چنان که زندگی برخی از دانشمندان نشان دهنده ی فقر انتخابی و خود خواسته ی آن هاست (گردآوری : انجمن ناجی) ناگفته پیداست این گروه هرگز در پی فقر نبوده اند؛ بلکه به